کلمه جو
صفحه اصلی

فانی کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نابود کردن نیست کردن از میان بردن .

لغت نامه دهخدا

فانی کردن. [ ک َدَ ] ( مص مرکب ) نابود کردن. از میان بردن. افناء. نیست کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فانی شود.


کلمات دیگر: