کلمه جو
صفحه اصلی

eagerly


مشتاقانه، ارزومندانه

انگلیسی به فارسی

با بی‌قراری، مشتاقانه، با بی‌تابی


انگلیسی به انگلیسی

• passionately, avidly

جملات نمونه

1. the soldiers eagerly drank in the latest news from the front
سربازان با اشتیاق آخرین خبرهای جبهه را دریافت می کردند.

2. These old stamps are eagerly coveted by collectors.
[ترجمه ترگمان]این تمبر قدیمی با اشتیاق به کلکسیون collectors علاقه دارند
[ترجمه گوگل]این تمبر های قدیمی به طرز مشتاقانه جمع شده اند

3. Her latest novel is eagerly awaited.
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان او مشتاقانه منتظرش است
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او مشتاقانه منتظر است

4. 'Absolutely!'she chimed in eagerly.
[ترجمه ترگمان]! صددرصد صد با شور و شوق گفت:
[ترجمه گوگل]'کاملا' او با مشتاقانه chimed

5. Love you, think of you, love you secretly, eagerly love you, wait, feel disappointed, try hard, lose, and feel sad, go apart, and recall.
[ترجمه ترگمان]دوستت دارم، به تو فکر می کنم، تو را دوست دارم، مشتاقانه دوست دارم، صبر کن، تلاش کن، سخت تلاش کن، دست از دست بده، دست از دست بده، از هم دور شو و به یاد بیار
[ترجمه گوگل]دوستت دارم، به تو فکر میکنم، به طور مخفی، با مشتاقانه دوستت دارم، صبر کن، احساس ناامیدی، سخت تلاش کن، از دست دادن، و احساس غم و اندوه، از بین بردن، و یادآوری

6. The President's visit is eagerly looked forward to.
[ترجمه ترگمان]ملاقات رئیس جمهور مشتاقانه منتظر بود
[ترجمه گوگل]دیدار رئیس جمهور مشتاقانه منتظر است

7. He talked eagerly between mouthfuls of salad.
[ترجمه ترگمان]با ولع بین دو لقمه سالاد حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با مشتاقانه سخن گفتن بین صدای سالاد بود

8. We crowded round eagerly, but then felt disappointed.
[ترجمه ترگمان]مشتاقانه به اطراف نگاه کردیم، اما بعد احساس ناامیدی کردم
[ترجمه گوگل]ما مشتاقانه حرکت کردیم، اما بعد از آن احساس ناامیدی کردیم

9. They eagerly accepted my offer of hospitality.
[ترجمه ترگمان]آن ها مشتاقانه پیشنهاد مرا پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها مشتاقانه پیشنهاد من از مهمان نوازی را پذیرفتند

10. He eagerly requested loan from the bank.
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق از بانک تقاضای وام کرد
[ترجمه گوگل]او مشتاق درخواست وام از بانک بود

11. The rumours were eagerly seized upon by the local press.
[ترجمه ترگمان]شایعات اخبار محلی را با شور و شوق بر هم زده بودند
[ترجمه گوگل]شایعات مشتاقانه مطبوعات محلی را به دست گرفتند

12. We listened eagerly, for he brought news of our families.
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق گوش دادیم، چون او از خانواده های ما خبر داشت
[ترجمه گوگل]ما با مشتاقانه گوش کردیم، زیرا او از خانواده های ما خبر داد

13. The long/eagerly awaited sequel is now available on video.
[ترجمه ترگمان]این فیلم که مشتاقانه منتظر ادامه آن است، در حال حاضر در حال حاضر در دسترس است
[ترجمه گوگل]عاقبت طولانی / مشتاقانه انتظار می رود در حال حاضر در ویدئو در دسترس است

14. Daniel was eagerly anticipating her arrival.
[ترجمه ترگمان]دانیل کوپر با اشتیاق انتظار آمدن او را می کشید
[ترجمه گوگل]دانیل مشتاق پیش بینی ورود او بود

15. The rumours were eagerly seized on by the local press.
[ترجمه ترگمان]شایعات حاکی از آن بود که شایعات حاکی از آن است که مطبوعات محلی به این شایعات دامن زده اند
[ترجمه گوگل]شایعات مشتاقانه مطبوعات محلی را به دست گرفتند

پیشنهاد کاربران

مشتاقانه

Intensively

با اشتیاق، از روی/از سر اشتیاق

مشتاقانه
Love means that no one can ever take the place of that person in your heart. This means that they are inseparable
Love means to remember and think of him eagerly and with thousands of wishes in your heart
This air of our love has a strange air . It is sweet to expect if you remember him and he will make life as sweet for you as honey
Your smile is my world
عشق به این معنی است که هیچ کس هرگز نمی تواند جای آن شخص را در قلب شما بگیرد. این بدان معناست که آنها جدایی ناپذیر هستند
عشق یعنی با اشتیاق و با هزاران آرزو در قلب او به یاد بیاوری و به او فکر کنی
این هوای عشق ما هوای عجیبی دارد. انتظار اینکه اگر او را به یاد بیاورید شیرین است و او زندگی را به اندازه عسل برای شما شیرین می کند
لبخند تو دنیای من است

مشتاقانه
بخوای باحال معنی کنی میشه با کله
Are you interested in going out togother?
Eagerly آره از خدامه بچ

With bells on
یک اصطلاح عامیانه هم معنی با eagerly


کلمات دیگر: