کلمه جو
صفحه اصلی

salivated

انگلیسی به فارسی

بزاق، بزاق ترشح کردن، بزاق ایجاد کردن، خدو اوردن


پیشنهاد کاربران

It was for this reason
You had salivation for something you did not Pilgrim visit

آب دهان
That's why you salivated
برای همینه که ترشح بزاق میکردی
برای همینه که ترشح بزاق داشتی

بزاق دهان
It was for this reason
You had salivated for something you did not visit pilgrim
برای این علت بود
که ترشح بزاق را برای چیزی مه نایب زیارت نشده بودید را داشتید

بزاق دهان
It was for this reason
You had salivated for something you did not visit
برای این علت بود
که ترشح بزاق را برای چیزی مه نایب زیارت نشده بودید را داشتید

It was for this reason
You had salivation for something you did not Pilgrim visit
به همین دلیل بود
شما برای چیزی که نایب زیارت نشدید ترشح بزاق می کنید


کلمات دیگر: