کلمه جو
صفحه اصلی

flickering


معنی : مثل نور سوسو
معانی دیگر : لرزان، کورکوری، دراهتزاز، اشفته، پرپرزن

انگلیسی به فارسی

سوسو زدن، مثل نور سوسو


انگلیسی به انگلیسی

• blinking, glimmering; rapid back and forth movement, fluttering
blinking, shimmering

دیکشنری تخصصی

[سینما] پرش

مترادف و متضاد

مثل نور سوسو (صفت)
flickering

جملات نمونه

1. a flickering flame
شعله ی لرزان

2. the flickering eyelids of the sleeping child
پلک های لرزان کودک در حال خواب

3. The needle was flickering around the 80 mark.
[ترجمه ترگمان]عقربه روی نوک ۸۰ سوسو می زد
[ترجمه گوگل]سوزن در اطراف 80 مارپیچ سوسو زده بود

4. The lights flickering ahead of her merged together.
[ترجمه ترگمان]چراغ های جلوی او از هم باز شد
[ترجمه گوگل]چراغ های سوسو زدن از او با هم ادغام شدند

5. She could still see the light flickering behind her closed lids.
[ترجمه ترگمان]هنوز می توانست نور چراغ پشت پلک های بسته اش را ببیند
[ترجمه گوگل]او هنوز هم می تواند نور سوسو زنی را پشت سر گذاشته باشد

6. They sat around the campfire, watching the flickering flames .
[ترجمه ترگمان]دور آتش نشسته بودند و شعله های لرزان را تماشا می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف آتش سوزی نشستند، تماشای شعله های سوسو زدن داشتند

7. The crisp autumn wind is flickering away.
[ترجمه ترگمان]باد پاییزی flickering سوسو می زند
[ترجمه گوگل]باد پاییز تردید می کند

8. A gust of wind blew the flickering candle out.
[ترجمه ترگمان]یک تندباد، شمع خاموش را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]زل زده از باد، شمع سوسو زدن را رها کرد

9. As the flickering tongue scooped inside her shallow navel, so she felt gentle hands squeezing her pliant gourds.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در درون ناف کم عمق او فرو می رفت، احساس کرد که دستان نرم و نرم او را فشار می دهند
[ترجمه گوگل]به عنوان زبان سوسو زدن در داخل ناوبری کم عمق خود را، بنابراین او احساس دست های خفیف خوک های گیاهی او را فشرده

10. Like pebbles underwater, flickering with the light.
[ترجمه ترگمان]مثل سنگریزه زیر آب که از نور سوسو می زند
[ترجمه گوگل]مانند سنگریزه زیر آب، نور سوسو

11. Inside, under flickering rushlight, on a long wooden table scrubbed to whiteness, were the first trays of crusty bread.
[ترجمه ترگمان]داخل، زیر چراغ کم نور چراغ کم نور، روی میز چوبی بلندی که سفید شده بود، اولین سینی های نان crusty بود
[ترجمه گوگل]در داخل، در زیر نور شدید سوسو زنی، در یک میز بلند چوبی به سفید پوسته پوشیده شده، اولین سینی نان پوسته پوشیده بودند

12. Even in the dim, flickering light cast by the fire Guy saw all the colour wash out of her face.
[ترجمه ترگمان]حتی در نور ضعیف و لرزان آن مرد آتش همه رنگ صورتش را دید
[ترجمه گوگل]حتی در تاریکی، نور سوسو زدن با آتش، پسر همه رنگ را از چهره اش دید

13. Flickering beams of dim light came with it, caressing the machinery which shielded their source from direct view.
[ترجمه ترگمان]نور لرزان نور ضعیف نور ضعیفی از آن بیرون آمد، ماشینی را که منبع آن ها را از دید مستقیم می پوشاند، نوازش کرد
[ترجمه گوگل]پرتوهای نوری از نور کم، با آن سر و کار داشتند که ماشینهایی را می پوشاند که منبع آنها را از دید مستقیم محافظت می کرد

14. One crooked little shadow, flickering across stones and scrubland, made rapid progress for a quarter of a mile or so.
[ترجمه ترگمان]یک سایه کوچک که در میان سنگ ها و سنگ ها سوسو می زد، برای یک ربع مایل به سرعت پیشرفت کرده بود
[ترجمه گوگل]یک سایه کوچکی کوچک، سوسو زدن در سراسر سنگ و اسکراب زمین، پیشرفت سریع را برای یک چهارم یک مایل یا بیشتر انجام داد

15. They seemed to glow in the flickering green-gold gold light, as if embraced by a holy nimbus.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید در نور لرزان طلای سبز رنگی می درخشیدند، انگار که یک نیمبوس مقدس را در آغوش گرفته بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که در نور طلای سبز و طلای سوسو زده می شود، مثل اینکه توسط یک نیوب مقدس پذیرفته شده است

پیشنهاد کاربران

مشتعل شدن

روشن خاموش شدن


کورسو

Flashing on and off

پت پت کردن


کلمات دیگر: