کلمه جو
صفحه اصلی

draft


معنی : برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی، حواله، اماده کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن
معانی دیگر : (ارابه یا بار و غیره) کشیدن، فشار به جلو، بارکشی، حمل، ترابرد، کشش، ترابری، مقدار بار حمل شده یا کشیده شده، چیز حمل شده، حمال، به کشتی کشیدن تور ماهی گیری، مقدار ماهی گرفته شده در هر تور، قلپ، جرعه، قرت، میزان داروی آبگونه که هر بار باید خورده شود، دوز، مقدار (دارو)، (عامیانه) میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود، (کشیده شده از بشکه) بشکه ای، استنشاق (هوا یا دود سیگار و غیره)، شهیق، (هوا یا دود) فروبری، فرودادن، (میزان هوا یا دود که هر بار فرو برده می شود) پک، نفس، دم، (نسخه ی اول و خطخوردگی دار هر چیز) چرک نویس، پیش نویس کردن، چرک نویس نوشتن، رسم کردن، خطوط اصلی چیزی را کشیدن، (هوا) جریان، کوران، دستگاه تنظیم جریان هوا (در بخاری و غیره)، هواکش، (بانکداری و غیره) حواله، خدمت اجباری، خدمت نظام، فراخوانی (برای هرگونه خدمت یا نامزدی انتخابات و غیره)، فراخواستن، به خدمت زیر پرچم احضار کردن، (برای نامزدی یا خدمت) فراخواندن، (کشتیرانی - عمق آب مورد نیاز کشتی پر از بار برای آن که به کف دریا برخورد نکند) آبخور، آب نشین (draught هم می نویسند)، نقشه، برون نما، ترسیم، سمیره کشی، دهانه ی لوله ی آب (و غیره)، (سنگ تراشی) خط راهنما، خط استادکار، (نمونه ی قالب سازی) شیب، (ورزش های حرفه ای) سهمیه ی هر تیم برای استخدام بازیکنان جدید، به استخدام تیم درآوردن، (بازرگانی) تخفیف بابت صدمه ی وارده به کالا یا کم شدن وزن آن، n : draught حواله، vt : draught انگلیس اماده کردن

انگلیسی به فارسی

( draught ) حواله، برات، برات‌کشی، طرح،مسوده، پیش‌نویس، (نظامی) برگزینی، انتخاب، چرک‌نویس، طرح کردن، (. vt ): ( draught ) (انگلیس) آماده کردن، از بشکه ریختن


پیش نویس، برات، طرح، مسوده، حواله، چرک نویس، برگزینی، برات کشی، انتخاب، اماده کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن


انگلیسی به انگلیسی

• rough outline, sketch; check, written order for payment; conscription, calling up for army service; unit; current of air; (sports) method by which nba teams choose once a year college or foreign players to their teams
make an outline, draw up in written form; conscript, recruit for military service; force or persuade to do some task; draw out and separate
a draft of a letter, book, or speech is an early version of it.
when you draft a letter, book, or speech, you write the first version of it.
if you are drafted, you are told to serve in one of your country's armed forces; used in american english.
when people are drafted somewhere, they are moved there to do a particular job.
see also draught.

دیکشنری تخصصی

[سینما] دست نویس اول
[عمران و معماری] برداشت - مکش
[برق و الکترونیک] طرح، پیش نویس
[مهندسی گاز] کشش، کشیدن، کوران
[حقوق] برات، حواله
[نساجی] کشش - کشیدن - کش دادن - نخ کشی - نقشه نخ کشی - نقشه طراحی - گل - نقش
[ریاضیات] ترسیم کردن، نقشه کشیدن، برات، حواله، یخ، شیب، پیش رسم، نقشه، حواله، مدل، ترسیم، کشش
[پلیمر] زاویه خروج، طراحی مهندسی است که هنگام ساخت قالب به جدا شدن آسان قطعات از قالب کمک می کند.(حداقل 3 درجه پیشنهاد می شود)
[آب و خاک] جریان هوا، طرح

مترادف و متضاد

برات (اسم)
bill, draft, check, cheque

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

انتخاب (اسم)
choice, selection, option, pickup, draft, election, delegacy

مسوده (اسم)
draft, minute, copy, sketch, croquis

پیش نویس (اسم)
draft, minute

چرک نویس (اسم)
scratch, proof, draft, scratchpad

برگزینی (اسم)
draft

برات کشی (اسم)
draft

حواله (اسم)
assignment, order, draft, check, transference, cheque

اماده کردن (فعل)
ready, prime, provide, draft, gird, belay, prepare, list, confect, unlimber

از بشکه ریختن (فعل)
draft

طرح کردن (فعل)
propose, design, draw, scheme, draft, plan, bring forth, lay, propound, sketch, put forward

فرا خواندن (فعل)
muster, summon, evoke, call, draft, recall

something formulated; plan


Synonyms: abstract, blueprint, delineation, outline, preliminary form, rough sketch, version


check for paying money


Synonyms: bank draft, bill, bond, cheque, coupon, debenture, IOU, letter of credit, money order, order, promissory note, receipt, warrant


gust of air


Synonyms: breeze, current, eddy, puff, wind


military conscription


Synonyms: allotment, assignment, call of duty, call-up, greetings, impressment, induction, letter from Uncle Sam, levy, lottery, recruiting, registration, roll call, selection, selective service


drink of beverage


Synonyms: drag, drain, drench, glass, peg, quaff, swallow, swig, swill


formulate


Synonyms: adumbrate, block out, characterize, compose, concoct, contrive, delineate, design, devise, draw, draw up, fabricate, fashion, forge, form, frame, invent, make, manufacture, outline, plan, prepare, project, rough, shape, skeleton, sketch


select for military force


Synonyms: call up, choose, conscribe, conscript, dragoon, enlist, enroll, impress, indite, induct, muster, press, recruit, sign on, sign up


جملات نمونه

He took a draft and threw away the cigarette.

او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.


1. draft beer is better than bottled beer
آبجو بشکه ای از آبجو بطری شده بهتر است.

2. draft card
(امریکا) برگ آماده به خدمت

3. a draft animal
حیوان بارکش

4. a draft dodger
کسی که از خدمت نظام طفره می رود

5. a draft resolution
پیش نویس قطعنامه (که می توان با مذاکره آن را تعدیل کرد).

6. a draft whose ingredients also included opium
دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.

7. military draft lottery
قرعه کشی برای خدمت نظام

8. sight draft
برات دیداری

9. the draft of a contract
پیش نویس قرارداد

10. the draft of a typical horse in each day
بار ترابری شده توسط یک اسب معمولی در هر روز

11. the draft of air blowing in from the window
بادی که از پنجره به درون می وزید

12. on draft
(آبجو و غیره) آماده ی کشیدن از بشکه

13. a bank draft
حواله ی بانکی

14. a sight draft
برات دیداری

15. the rough draft of a short story
پیش نویس یک داستان کوتاه

16. the working draft of a peace treaty
متن مقدماتی قرارداد صلح

17. he accepted his draft as senate candidate
او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.

18. he took a draft and threw away the cigarette
او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.

19. a ship of 10 meter draft
یک کشتی با آب نشین ده متری

20. he carefully corrected his first draft and then made a second draft
او با دقت نسخه ی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.

21. he swallowed the water in one draft
آب را با یک جرعه بالا کشید.

22. these animals make good beasts of draft
این حیوانات برای بارکشی مناسب هستند.

23. not a single fish of all the draft was good for eating
حتی یکی از ماهی های درون تور هم به درد خوردن نمی خورد.

24. we have too many officer's mounts and not enough draft animals
ما بیش از نیاز،اسب سواری برای افسران داریم ولی چارپای باربر کم داریم.

25. I felt a cold draft and the candle started to flicker.
[ترجمه ترگمان]هوا سرد شد و شمع روشن شد
[ترجمه گوگل]احساس کردم پیشانی سرد و شمع شروع به سوسو زدن کرد

26. The latest draft of the agreement codifies the panel's decision.
[ترجمه ترگمان]آخرین پیش نویس این قرارداد تصمیم هیات را تایید می کند
[ترجمه گوگل]آخرین پیش نویس این توافق، تصمیم هیئت را تصویب می کند

27. The legislation is still in draft form.
[ترجمه ترگمان]این قانون هنوز در حال تدوین پیش نویس است
[ترجمه گوگل]این قانون هنوز در قالب پیش نویس است

28. I read the first draft and thought it was very good.
[ترجمه احسان چابک] من پیش نویس اول را خواندم و فکر کردم که بسیار خوب است.
[ترجمه ترگمان]من متن اولیه را خواندم و فکر کردم که خیلی خوب است
[ترجمه گوگل]من اولین پیش نویس را خوانده ام و فکر کردم بسیار خوب بود

29. They presented their draft to the president, who looked it over, nodded and signed it.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیش نویس خود را به رئیس جمهور ارائه کردند، که به آن نگاه کرد، سرش را تکان داد و آن را امضا کرد
[ترجمه گوگل]آنها پیش نویس خود را به رییس جمهور منتقل کردند، که آن را نگاه می کرد، صدایشان را خم کرد و آن را امضا کرد

30. I'm supposed to have handed in a first draft of my dissertation.
[ترجمه ترگمان]قرار بود مقاله اول of را به او بدهم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم در اولین پیش نویس تدریس من دست به دست هم دهم

He was drafted into the army.

او را به خدمت نظام بردند.


the draft of a contract

پیش‌نویس قرارداد


These animals make good beasts of draft.

این حیوانات برای بارکشی مناسب هستند.


the draft of a typical horse in each day

بار ترابری شده توسط یک اسب معمولی در هر روز


a draft animal

حیوان بارکش


Not a single fish of all the draft was good for eating.

حتی یکی از ماهی‌های درون تور هم به درد خوردن نمی‌خورد.


He swallowed the water in one draft.

آب را با یک جرعه بالا کشید.


A draft whose ingredients also included opium.

دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.


Draft beer is better than bottled beer.

آبجو بشکه‌ای از آبجو بطری‌شده بهتر است.


He inhaled the cigarette smoke in long drafts.

او دود سیگار را با پک‌های ممتدی فرو می‌داد.


He carefully corrected his first draft and then made a second draft.

او با دقت نسخه‌ی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.


A draft resolution.

پیش‌نویس قطعنامه (که می‌توان با مذاکره آن را تعدیل کرد).


I drafted the letter and gave it to them to make the necessary changes and type it.

نامه را پیش‌نویس کردم و به آنها دادم تا پس از اعمال تغییرات لازم آن را ماشین کنند.


a badly drafted letter

نامه‌ای که بد نوشته شده است


I have already drafted two chapters of the book.

من تاکنون دو فصل از کتاب را چرک‌نویس کرده‌ام.


the draft of air blowing in from the window

بادی که از پنجره به درون میوزید


don't sit in the draft!

در کوران ننشین!، جلو باد ننشین!


sight draft

برات دیداری


a bank draft

حواله‌ی بانکی


a draft dodger

کسی که از خدمت نظام طفره میرود


He accepted his draft as senate candidate.

او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.


The republicans drafted him to run in the congressional elections.

جمهوری خواهان او را فراخواندند که در انتخابات کنگره شرکت کند.


The ship was too deep of draught to enter small rivers.

آبخور کشتی بیشتر از آن بود که بتواند وارد رودهای کوچک بشود.


a ship of 10 meter draft

یک کشتی با آبنشین ده متری


اصطلاحات

draft card

(امریکا) برگ آماده به خدمت


on draft

(آبجو و غیره) آماده‌ی کشیدن از بشکه


پیشنهاد کاربران

خدمت سربازی

طرح اولیه، پیش طرح

ارابه ای

فرورفتگی در آب ( شناورها )

ترسیم کردن

خشکسالی

پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن )
خدمت سربازی

تدوین کردن، تهیه نمودن

هواکش - تهویه

حواله بانکی - ابجو بشکه ای - پیش نویس - خدمت سربازی

مهندسی مکانیک: زاویه خروج از قالب
Draft 2�

مقدار . دوز

جریان هوا

آبخور کشتی

پیش نویس - طرح

فراخواندن به خدمت سربازی

draft ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پیش‏نویس
تعریف: نامه‏ای که پیش از ارسال آماده شده باشد؛ مجازاً، محل نگهداری آنها

به استخدام تیم در آمدن
در متون ورزشی


کلمات دیگر: