کلمه جو
صفحه اصلی

grading


معنی : طبقه بندی
معانی دیگر : طبقه بندى، ترکیب دانه اى، نمره گذارى علوم مهندسى : دسته بندى معمارى : دانه بندى روانشناسى : درجه بندى

انگلیسی به فارسی

درجه بندی، طبقه بندی


انگلیسی به انگلیسی

• ranking; giving of grades or scores

دیکشنری تخصصی

[سینما] قطع تدریجی - نوربندی (اتالوناژ) - نوربندی - درجه بندی کردن - نمره بندی
[عمران و معماری] دانه بندی - تسطیح - پله بندی - شیب بندی - طبقه بندی - درجه بندی - زینه بندی
[زمین شناسی] شیب بندی، دانه بندی- درجه بندی، تسطیح، طبقه بندی
[نساجی] نمره بندی - کلاسه بندی - درجه بندی - تعیین نوع - دسته بندی - طبقه بندی کردن
[ریاضیات] درجه بندی، نمره دادن، زینه بندی
[نفت] دانه بندی

مترادف و متضاد

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

جملات نمونه

1. in grading students, personal inclinations should not enter into the picture
در نمره دادن به شاگردان علایق شخصی نباید دخیل شود.

2. This hotel fully deserves its four-star grading.
[ترجمه ترگمان]این هتل به طور کامل شایسته درجه بندی چهار ستاره است
[ترجمه گوگل]این هتل به طور کامل ارزش درجه بندی چهار ستاره دارد

3. The teacher spent all weekend grading the children's essays.
[ترجمه amir sarbaz] معلم کل آخر هفته را صرف اصلاح کردن مقالات بچه ها کرد
[ترجمه ترگمان]معلم تمام تعطیلات آخر هفته را برای نوشتن مقالات بچه ها گذراند
[ترجمه گوگل]معلم تمام آخر هفته ها را در مقالات کودکان صرف کرد

4. I spent all weekend grading papers.
[ترجمه ترگمان]من تمام آخر هفته رو تصحیح کردم
[ترجمه گوگل]من تمام مقالات درجه بندی آخر هفته را صرف کردم

5. Ted is grading papers in his office.
[ترجمه ترگمان]تد داره توی دفترش کاغذ تصحیح می کنه
[ترجمه گوگل]تد درجه بندی مقالات در دفتر او است

6. It is light turquoise in the east, grading to deep, dark, brilliant blue in the west.
[ترجمه ترگمان]فیروزه ای در شرق فیروزه ای است و به رنگ آبی تیره، تیره و درخشان در غرب است
[ترجمه گوگل]این فیروزه ای سبک در شرق است، درجه به عمیق، تاریک، درخشان آبی در غرب است

7. But grading and promotion are personal choices.
[ترجمه ترگمان]اما درجه بندی و تبلیغات انتخاب های شخصی هستند
[ترجمه گوگل]اما درجه بندی و ارتقاء انتخاب شخصی است

8. Tumour grading and tumour invasion were of borderline statistical significance.
[ترجمه ترگمان]رده بندی Tumour و تهاجم تومور از اهمیت آماری مرزی برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]درجه بندی تومور و تهاجم تومور از اهمیت آماری مرزی بود

9. Grading students for their individual exams and individual term papers may reward a certain kind of midnight oil burning.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان برای امتحانات انفرادی خود و مقاله های هر فرد ممکن است به نوعی از سوزاندن نفت نیمه شب پاداش دهند
[ترجمه گوگل]دانشجویان ارزیابی برای امتحانات فردی و مقالات فردی ممکن است نوع خاصی از سوزاندن نفت نیمه شب را پاداش دهند

10. The clinical grading structure is such that enrolled nurses should never now be considered as a cheaper alternative.
[ترجمه ترگمان]ساختار درجه بندی بالینی بگونه ای است که پرستاران در حال حاضر هرگز نباید به عنوان جایگزین ارزان تر در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]ساختار درجه بندی بالینی چنین است که پرستاران ثبت نام باید هرگز در حال حاضر به عنوان یک جایگزین ارزان تر در نظر گرفته شود

11. Many farmers are grading up their Friesians over four generations to register as Holsteins.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشاورزان grading خود را بر روی چهار نسل به عنوان Holsteins ثبت کرده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشاورزان Friesians خود را بیش از چهار نسل به عنوان Holsteins ثبت نام

12. Can schools impose an inflexible grading policy on teachers?
[ترجمه ترگمان]آیا مدارس می توانند یک سیاست درجه بندی غیرقابل انعطاف داشته باشند؟
[ترجمه گوگل]مدارس می توانند مدارس درجهبندی انعطاف ناپذیری را برای معلمان اعمال کنند؟

13. I spent the weekend grading tests.
[ترجمه ترگمان]من این آخر هفته رو تصحیح کردم
[ترجمه گوگل]آزمونهای درجه بندی آخر هفته را صرف کردم

14. Students are rightfully upset by the college's inconsistent grading policy.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به درستی از سیاست درجه بندی متناقض دانشگاه ناراحت هستند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان به طور قانونی از سیاست های طبقه بندی نامطلوب کالج ناراحت هستند

پیشنهاد کاربران

عیار گذاری

ا ( آزمون و امتحان و غیره ) نمره دهی

شیب بندی

grading ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: ارزیابی
تعریف: بررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوه های پخت وپز و امکانات رفاهی


کلمات دیگر: