کلمه جو
صفحه اصلی

intercommunication


معنی : ارتباط، رابطه یا مخابره بین چند مرکز
معانی دیگر : ارتباط، رابطه یا مخابره بین چند مرکز

انگلیسی به فارسی

ارتباط، رابطه یا مخابره بین چند مرکز، ارتباط متقابل


ارتباطات، ارتباط، رابطه یا مخابره بین چند مرکز


انگلیسی به انگلیسی

• mutual communication, exchange of ideas; intercom; unobstructed movement to and fro by means of connecting passages

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ارتباطات داخلی
[سینما] سیستم ارتباط داخلی - ارتباط مشترک

مترادف و متضاد

ارتباط (اسم)
connection, coherence, coherency, correlation, relation, relationship, relevance, communication, correspondence, relevancy, connexion, liaison, correspondency, hookup, intercommunication

رابطه یا مخابره بین چند مرکز (اسم)
intercommunication

جملات نمونه

1. Globin Intercommunication is looking for someone to build a new website and design a new logo. We specialize in intercom service and installation.
[ترجمه ترگمان]globin Intercommunication به دنبال کسی است که یک وب سایت جدید بسازد و یک لوگوی جدید طراحی کند ما در زمینه خدمات داخلی و نصب تخصص داریم
[ترجمه گوگل]Globin Intercommunication به دنبال کسی است که یک وب سایت جدید ایجاد کند و یک لوگوی جدید طراحی کند ما در سرویس داخلی و نصب و راه اندازی متمرکز هستیم

2. There is official intercommunication hurtle, civilians in advance take measures to try to start China - Japan relationship.
[ترجمه ترگمان]گزارش های رسمی مبنی بر ورود غیر نظامی، غیر نظامیان به منظور تلاش برای شروع رابطه چین - ژاپن وجود دارد
[ترجمه گوگل]اختلافات رسمی بین طرفین وجود دارد، شهروندان پیش از اقدامات لازم برای شروع رابطه چین و ژاپن اقدامات لازم را انجام می دهند

3. Price war, hindrance interconnection intercommunication, excessively building redundant project, blind competition are being one after the other.
[ترجمه ترگمان]جنگ قیمت، ممانعت از اتصال داخلی، ساخت بیش از حد یک پروژه اضافی، رقابت کور یکی پس از دیگری است
[ترجمه گوگل]جنگ قیمت، مانع اتصال interconnection، بیش از حد ایجاد پروژه بیش از حد، رقابت کور هستند یکی پس از دیگری

4. Web service resolved the problem of intercommunication and interoperability within the business enterprise and heterogeneous system in the internal business enterprise by the root.
[ترجمه ترگمان]خدمات وب مشکل قابلیت هم کاری و قابلیت هم کاری درون سازمان کسب وکار و سیستم ناهمگن در کسب وکار داخلی را با root حل و فصل کرد
[ترجمه گوگل]خدمات وب حل مسأله ارتباطات و قابلیت همکاری درون شرکت تجاری و سیستم ناهمگن در شرکت تجارت داخلی را از طریق ریشه

5. The paper researches intercommunication APs and introduces the WLAN.
[ترجمه ترگمان]این مقاله intercommunication APs را مورد بررسی قرار داده و WLAN را معرفی کرده است
[ترجمه گوگل]این مقاله تحقیقاتی راجع به ارتباطات و ارتباطات بین المللی را معرفی می کند و WLAN را معرفی می کند

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

7. They intercepted intercommunication between enemy ships.
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین کشتی های دشمن برقرار شد
[ترجمه گوگل]آنها ارتباط بین کشتی های دشمن را از بین بردند

8. My ability of social intercommunication and solving complicated problems has been fully developed.
[ترجمه ترگمان]توانایی من در حل مشکلات اجتماعی و حل مشکلات پیچیده به طور کامل توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]توانایی من در برقراری ارتباط اجتماعی و حل مسائل پیچیده به طور کامل توسعه یافته است

9. Positive attitude, excellent communication and intercommunication skills.
[ترجمه ترگمان]نگرش مثبت، ارتباط عالی و مهارت های intercommunication
[ترجمه گوگل]نگرش مثبت، ارتباطات عالی و مهارت های ارتباطی

10. NET interaction visitors' book system was provides one kind for the people to exchange, the intercommunication information convenient channel mutually.
[ترجمه ترگمان]سیستم کتاب بازدیدکنندگان تعامل دات نت یک نوع را برای مردم فراهم می کند تا تبادل اطلاعات را به دو طرف مبادله کنند
[ترجمه گوگل]سیستم کتابفروشی بازدیدکنندگان در تعامل با یک نوع از مردم برای تبادل اطلاعات، میانجی ارتباطات اطلاعات مناسب کانال بود

11. At first, Language is a social phenomenon, is also the tool of social intercommunication.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا زبان یک پدیده اجتماعی است و ابزار of اجتماعی نیز می باشد
[ترجمه گوگل]در ابتدا، زبان یک پدیده اجتماعی است و همچنین ابزار ارتباطات اجتماعی است

12. Integrated Access IP Gateway is a new type of Integrated Access Device which is mainly used in highway Charging System, Video Image Centralized Monitoring and Intercommunication System.
[ترجمه ترگمان]درگاه IP دسترسی یکپارچه نوع جدیدی از دستگاه دسترسی یکپارچه است که عمدتا در سیستم شارژ بزرگراه، تصویر ویدیویی Centralized و سیستم Intercommunication مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مجتمع دسترسی IP دروازه نوع جدیدی از دستگاه دسترسی مجتمع است که عمدتا در سیستم شارژ بزرگراه، سیستم تصویربرداری تصویری مرکزی و سیستم مخابره ارتباطی استفاده می شود

13. With Chinas entering WTO, the Sino - western cultural intercommunication will certainly develop on a larger scale.
[ترجمه ترگمان]با ورود Chinas به سازمان تجارت جهانی، intercommunication فرهنگی چین و غرب قطعا در مقیاسی بزرگ تر توسعه خواهند یافت
[ترجمه گوگل]با ورود چین به WTO، میانجی فرهنگی میان چین و غرب قطعا در مقیاس وسیعتر توسعه خواهد یافت

14. At the same time, the system is integrated with many subsystems such as Home Safe Defense System, Door Access System, Perimeter Defense System, Building Video Intercommunication System, etc.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، سیستم با بسیاری از زیر سیستم ها مانند سیستم دفاع ایمن خانگی، سیستم دسترسی به دروازه، سیستم دفاع Perimeter، سیستم Intercommunication Video و غیره ادغام می شود
[ترجمه گوگل]در عین حال، سیستم با بسیاری از سیستم های زیر نظیر سیستم ایمنی خانه، سیستم دسترسی دسترسی به سیستم، سیستم دفاع محیطی، سیستم مخابره داخل ساختمان، و غیره هماهنگ شده است

پیشنهاد کاربران

تعامل هر گروه یا قشر با خود و نه با دیگران

ارتباط متقابل


کلمات دیگر: