کلمه جو
صفحه اصلی

drama


معنی : نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر
معانی دیگر : (هنر نگارش و به صحنه آوری و بازی در نمایش نامه) نمایش، نمایش نامه نویسی، تئاتر، نمایش پردازی، (یک سلسله رویدادهای جالب توجه یا هیجان انگیز و زنده) ماجرا، سرگذشت هیجان انگیز، داستان شورانگیز، شگرفه، گیرایی، جذبه، هیجان

انگلیسی به فارسی

درام، نمایش، تئاتر، نمایشنامه


درام، نمایش، نمایشنامه، تاتر


انگلیسی به انگلیسی

• genre of performance involving emotional conflict
a drama is a serious play for the theatre, television, or radio.
you refer to plays in general as drama.
you can refer to exciting aspects of a real situation as its drama.

دیکشنری تخصصی

[سینما] درام

مترادف و متضاد

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

درام (اسم)
drama

نمایشنامه (اسم)
play, drama

تاتر (اسم)
drama, theater, playhouse, theatre

theatrical piece; acting


Synonyms: boards, Broadway, climax, comedy, dramatic art, dramatization, dramaturgy, farce, footlights, histrionic art, melodrama, play, production, scene, show, show business, showmanship, stagecraft, stage show, tear-jerker, theater, theatricals, thespian art, tragedy, vehicle


Antonyms: comedy


turmoil in real life


Synonyms: climax, comedy, crisis, dramatics, emotion, excitement, farce, histrionics, melodrama, scene, spectacle, tension, theatrics, tragedy


جملات نمونه

1. drama and short stories are two different literary genres
نمایشنامه و داستان کوتاه دوگونه ی ادبی متفاوت هستند.

2. a drama that is the image of life
نمایشی که تصویری از زندگی دارد

3. elizabethan drama
نمایش نامه های دوران الیزابت

4. the drama of mashallah's escape from prison
ماجرای فرار ماشاالله از زندان

5. the drama of new york's skyscrapers
جذبه ی آسمان خراش های نیویورک

6. costume drama (or play)
نمایش تاریخی (که در آن هنرپیشگان جامه های دوره ی مربوطه را می پوشند)

7. a gaslight drama
نمایش زمان چراغ گاز

8. the development of the english drama
سیر تحول نمایش پردازی در انگلستان

9. one of the conventions of elizabethan drama
یکی از رسوم تئاتر دوران الیزابت

10. fate plays an important role in greek drama
در تئاتر یونان سرنوشت نقش مهمی دارد.

11. He has written a historical drama.
[ترجمه ترگمان]او یک درام تاریخی نوشته است
[ترجمه گوگل]او یک نمایشنامه تاریخی نوشته است

12. The school encourages free expression in art, drama and creative writing.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه بیان آزاد در هنر، درام و نویسندگی خلاقانه را تشویق می کند
[ترجمه گوگل]مدرسه بیان آزادانه در هنر، نمایشنامه و نوشتن خلاق را تشویق می کند

13. He plays a Russian spy in the comedy drama 'Sleepers'.
[ترجمه موسی] او در درام کمدی 'درخواب فرورفته' نقش یک جاسوس روسی را بازی می کند.
[ترجمه ترگمان]اون یه جاسوس روسی تو سریال کمدی کمدی بازی می کنه
[ترجمه گوگل]او یک جاسوس روسی را در فیلم کمدی 'Sleepers' بازی می کند

14. Her life was full of drama.
[ترجمه پریناز] زندگی او سرشار از اتفاقهای هیجان انگیز بوده
[ترجمه ترگمان]زندگی او سرشار از درام بود
[ترجمه گوگل]زندگی او پر از درام بود

15. Her drama teacher is confident Julie is a star in the making.
[ترجمه ترگمان]معلم درام او مطمئن است که جولی یک ستاره در حال ساخت است
[ترجمه گوگل]معلم درام او اعتماد به نفس جولی است ستاره در ساخت

16. She entertained the children with stories, songs and drama.
[ترجمه ترگمان]او بچه ها را با داستان ها، آوازها و نمایشنامه نویسی سرگرم می کرد
[ترجمه گوگل]او بچه ها را با داستان ها، آهنگ ها و نمایشنامه ها سرگرم کرد

17. Last year, the programme scooped the Best Drama award.
[ترجمه ترگمان]این برنامه در سال گذشته جایزه بهترین سریال درام را بدست آورد
[ترجمه گوگل]سال گذشته، این برنامه بهترین جایزه درام را به دست آورد

18. This style of drama is not part of the mainstream.
[ترجمه ترگمان]این سبک نمایش بخشی از جریان اصلی نیست
[ترجمه گوگل]این سبک درام بخشی از جریان اصلی نیست

19. We ought to start up a drama group.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک گروه درام را شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک گروه درام را راه اندازی کنیم

20. The drama school offers places to students who can show talent.
[ترجمه ترگمان]مدرسه تئاتر به دانش آموزانی که می توانند استعداد خود را نشان دهند، ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]مدرسه درام به دانشجویانی می دهد که می توانند استعداد نشان دهند

Elizabethan drama

نمایشنامه‌های دوران الیزابت


the development of the English drama

سیر تحول نمایش‌پردازی در انگلستان


the drama of Mashallah's escape from prison

ماجرای فرار ماشاالله از زندان


the drama of New York's skyscrapers

جذبه‌ی آسمان‌خراش‌های نیویورک


پیشنهاد کاربران

نمایشنامه

نمایش پرداز

رویداد هیجان انگیز

1 - فیلم، سریال، نمایش
New drama series, comedy drama
2 - نمایش ( رشته هنری )
drama school, drama teacher
3 - هیجان ( اتفاقات هیجان انگیز )
her life is full of drama
A night of high drama=very exciting events

drama queen غر غرو، کُلی
stop being a drama queen انقد غر نزن، کلی بازی در نیار
make a drama out of sth کنایه از بزرگ نشون دادن چیزی، از کاه کوه ساختن


جذبه

هیجان. ذوق زدگی. . احساس بدون کنترل. .

_یه چیز ساختگی که فیک هست و واقعی نیست
_غرغر کردن و شلوغ کردن

a person who often has exaggerated or overly emotional reactions to events or situations: You're such a drama queen! You always have to have all the attention.

فردی که با مسائل برخورد اغراق گونه یا احساساتی داره

1. Randai is a folk theatre tradition of the Minangkabau people which incorporates dance, music, singing, drama and the martial art of silat.
رندای یک سنت تئاتر محلی برای مردم مینانگ کابائو است که شامل رقص ، موسیقی ، آواز ، نمایش و هنرهای رزمی سیلات است.
2. But Osterman is not merely a documenter, preserving the lost art form of the radio drama.
اما اوسترمن صرفاً یک مستند ساز نیست و شکل هنری گمشده درام رادیویی را حفظ می کند.
3. Various Balinese dance drama also can be included within traditional form of Indonesian drama.
انواع مختلف درام رقص بالی را نیز می توان در قالب سنتی نمایش اندونزیایی گنجاند.
4. Modern performing art also developed in Indonesia with their distinct style of drama.
هنر نمایشی مدرن نیز با سبک متمایز نمایشی در اندونزی توسعه یافت.

Drama ( noun ) = درام، نمایشی، نمایشنامه

tv drama= درام تلویزیونی
greek drama = نمایشنامه یونانی
radio drama=درام رادیویی یا سریال رادیویی که به آن نمایش رادیویی یا تئاتر رادیویی هم گفته می شود، روایت یک داستان توسط چند گوینده است که با موزیک و جلوه های صوتی همراه است تا شنونده شخصیت ها و محیط و فضای داستان را بهتر تجسم کند.
puppet drama = نمایشنامه عروسکی
poetic drama = نمایشنامه شاعرانه ( نمایشنامه ای که در آن گفت وگوی شخصیت ها به نظم یا نثر شاعرانه نوشته شده است ) .
social drama= نمایشنامه های اجتماعی
medical drama = درام پزشکی، نوعی درام تلویزیونی است که بیشتر اتفاقات آن مجموعهٔ تلویزیونی در بیمارستان، درمانگاه یا اورژانس رخ می دهد.
liturgical drama= نمایش کلیسایی



معانی دیگر >>>>>>>>>>>ادبیات نمایشی، تاتر، داستان نمایشی ( داستانی که گفتگوواربمعرض نمایش گذاشته میشود ) ،

ادا و اطوار در آوردن

ماجرا - غوغا

حزن ، غم ، اندوه ، نگرانی ، ترس ، اضطراب ، واهمه
real drama = نگرانی واقعی


کلمات دیگر: