کلمه جو
صفحه اصلی

lightweight


معنی : کم وزن، خفیف، خروس وزن، سبک وزن
معانی دیگر : کمتر از وزن معمول، (مشت زنی و غیره) سبک وزن (بیشینه ی وزن: 61/24 کیلو)، (عامیانه) آدم بی عرضه، کم جربزه، کم نفوذ، درمسابقات ورزشی ومشت زنی خروس وزن

انگلیسی به فارسی

کمتر از وزن معمول، کم وزن، سبک وزن


(عامیانه) آدم بی عرضه، کم جربزه، کم نفوذ، سهل انگار، غیر جدی


سبک وزن، کم وزن، خفیف، خروس وزن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: weighing little, or less than an otherwise similar object.
مشابه: light

- a lightweight coat
[ترجمه ترگمان] یک کت سبک
[ترجمه گوگل] کت سبک

(2) تعریف: of little importance or impact.
متضاد: heavy
مشابه: light

- a lightweight book
[ترجمه ترگمان] یک کتاب سبک
[ترجمه گوگل] یک کتاب سبک وزن
- a lightweight politician
[ترجمه ترگمان] یک سیاست مدار سبک
[ترجمه گوگل] یک سیاستمدار سبک وزن

(3) تعریف: of or pertaining to a boxer weighing between 126 and 135 pounds.
اسم ( noun )
(1) تعریف: someone who weighs less than the average.

(2) تعریف: a person of very limited abilities or importance.

(3) تعریف: a boxer weighing between 126 and 135 pounds.

• person who weighs less than average, person who is not very heavy; boxer or wrestler who weighs less than a certain amount; insignificant person, nobody, weakling
light in weight, not very heavy; in the low weight category (boxing, wrestling); trivial, not serious
something that is lightweight weighs less than most other things of the same type.
a lightweight boxer weighs between 130 and 135 pounds.
you also describe someone as a lightweight when you think that they are not very important in a particular area of activity, or that they are not very good at it.
weight category of a boxer or wrestler (weighing 127 to 135 pounds)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سبک
[سینما] سبک وزن

مترادف و متضاد

کم وزن (اسم)
lightweight

خفیف (صفت)
abject, slight, light, small, lightweight

خروس وزن (صفت)
lightweight, bantamweight

سبک وزن (صفت)
light, lightweight, weightless

inconsequential


Synonyms: failing, featherweight, foolish, imponderous, incompetent, insignificant, of no account, paltry, petty, slight, trifling, trivial, unimportant, weightless, worthless


Antonyms: big, consequential, heavyweight, important, major


جملات نمونه

1. These garden shears are lightweight and easy to use.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این قیچی باغبانی سبک و آسان است
[ترجمه گوگل]این قیچی باغ سبک و آسان برای استفاده است

2. I need a lightweight jacket for the summer evenings.
[ترجمه ترگمان]برای عصرهای تابستان به یک ژاکت کم احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]برای شب های تابستانی نیاز به یک جلیقه سبک وزن دارم

3. The equipment is lightweight, portable and easy to store.
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات سبک وزن، قابل حمل و آسان برای نگهداری است
[ترجمه گوگل]تجهیزات سبک وزن، قابل حمل و آسان برای ذخیره

4. The Oxford eight is using a new lightweight boat.
[ترجمه ترگمان]این هشت نفر در آکسفورد از یک قایق سبک جدید استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آکسفورد هشت از قایق سبک وزن جدید استفاده می کند

5. The car's lightweight chassis is made from aluminium sheets.
[ترجمه ترگمان]شاسی سبک خودرو از ورقه های آلومینیومی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]شاسی سبک وزن خودرو از ورق آلومینیوم ساخته شده است

6. He was considered too lightweight for the job.
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد سبک برای این کار در نظر گرفته شده بود
[ترجمه گوگل]او برای کار بسیار سبک وزن بود

7. For staying dry you'll want nice lightweight waterproofs to wear over your leathers.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی خشک و خشک بمونی، لباس های چرمی قشنگی برای پوشیدن لباس های چرمی ات می خوای
[ترجمه گوگل]برای خشک شدن شما می خواهید ضد آب های سبک وزن مناسب برای پوشیدن پوست خود داشته باشید

8. The bridge is of lightweight construction.
[ترجمه ترگمان]پل یک ساخت سبک وزن است
[ترجمه گوگل]این پل از ساخت و ساز سبک وزن است

9. She's the author of some fairly lightweight historical novels.
[ترجمه ترگمان]او نویسنده رمان های تاریخی نسبتا سبک است
[ترجمه گوگل]او نویسنده برخی از رمان های تاریخی نسبتا سبک وزن است

10. Some of the discussion in the book is lightweight and unconvincing.
[ترجمه ترگمان]برخی از بحث ها در این کتاب سبک و غیرقابل قبول است
[ترجمه گوگل]برخی از بحث ها در این کتاب بسیار سبک و غیر قابل تحسین است

11. But engineers think that the kind of lightweight rolling stock increasingly used on the network will remain vulnerable to autumn leaves.
[ترجمه ترگمان]اما مهندسین فکر می کنند که نوع سهامی که به طور فزاینده ای در این شبکه مورد استفاده قرار می گیرد در برابر برگ های پاییزی آسیب پذیر باقی می ماند
[ترجمه گوگل]اما مهندسان فکر می کنند که نوع سبک نوردی سبک به طور فزاینده ای در شبکه استفاده می شود، به برگ های پاییز آسیب پذیر خواهد بود

12. Lightweight bullocks under 400k sold to £592 and £17 72 per 100k for a 290k Simmental selling at £49
[ترجمه ترگمان]bullocks سبک با قیمت ۴۰۰ k به ۵۹۲ پوند و ۱۷ پوند در هر ۱۰۰ k به قیمت ۲۹۰ پوند فروخته شد
[ترجمه گوگل]گاوهای سبک وزن زیر 400 کیلوگرم فروخته شده به 592 پوند و 17 72 پوند در هر 100 کیلوگرم برای 290 کیلوگرم فروش Simmental در 49 پوند

13. He wore a mottled camouflage jacket and a lightweight stetson and carried an automatic rifle.
[ترجمه ترگمان]او یک جلیقه استتار خالدار و یک قبضه سلاح سبک دار پوشیده بود و یک تفنگ اتوماتیک حمل می کرد
[ترجمه گوگل]او لباس ژاکت گنبدی و استتسون وزن سبک و یک اسلحه اتوماتیک را حمل کرد

I need a lightweight jacket for the summer evenings.

برای شب‌های تابستان به ژاکت سبک نیاز دارم.


The equipment is lightweight, portable and easy to store.

تجهیزات سبک وزن و قابل‌حمل هستند و به‌راحتی انبار می‌شوند.


پیشنهاد کاربران

Lightweight clothing : پارچه و لباس نازک ( مناسب برای پوشیدن در فصل گرما )

وزن کشتی بدون بار

( در حوزه شبکه و کامپیوتر ) کم حجم

سبک وزن

در مورد انسان اگه به کار بره میتونه به معنی آدم با علم، اندیشه و درک ناچیز باشه
اگه در مورد کتاب، برنامه های تلوزیونی، فیلم و غیره باشه میتونه به معنی آبکی و بی محتوا باشه_متضادش هم heavyweight هست

میتونه برای کسی که ظرفیت پایینی توی نوشیدن مشروب داره هم استفاده بشه.

کم ظرفیت ( درمورد نوشیدن مشروبات الکلی )
سبک وزن ( در حوزه ورزشی )

بی ارزش و کم اهمیت


کلمات دیگر: