کلمه جو
صفحه اصلی

lumen


معنی : حفره یا مجرای عضو لولهای شکل، حفره سلولی درون جدار گیاه
معانی دیگر : (معیار سنجش میزان پخش نور) لومن، اندازه ی سوراخ (در سوزن آمپول و غیره)، واحد تشعشع برابر مقدار نوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد

انگلیسی به فارسی

واحد تشعشع برابر مقدار نوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع می‌گردد، (کالبدشناسی)حفره یا مجرای عضو لوله ای شکل، (گیاه‌شناسی) حفره سلولی درون جدار گیاه


لومن، حفره یا مجرای عضو لولهای شکل، حفره سلولی درون جدار گیاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: lumens, lumina
(1) تعریف: a unit of measure of the flow of light, equal to the flow from a light source of one-candle strength, measured on a unit surface at a unit distance. (abbr.: lm)

(2) تعریف: a hollow space, as in the bore of a hollow needle or in a bodily duct or tract.

• unit for measuring the rate at which light is transmitted (optics); cavity, hollow space (anatomy, botany)

دیکشنری تخصصی

[سینما] واحد روشنایی
[برق و الکترونیک] لومن واحد si شار روشنایی برابر با شار روی واحد، سطح وقتی که همه ی نقاط دارای فاصله ی واحد از نقطه مرجع یکنواخت 1 کاندلا هستند .
[زمین شناسی] مجرای روده، مجرا، محفظه مرکزی غده، حفره، روزن حفره عبور در اندام های لوله ای شکل را گویند.
[نساجی] لومن - مجرای وسطی لیف پنبه - سوراخ داخلی لیف پنبه - واحد روشنایی
[معدن] لومن (خدمات فنی)

مترادف و متضاد

حفره یا مجرای عضو لوله ای شکل (اسم)
lumen

حفره سلولی درون جدار گیاه (اسم)
lumen

جملات نمونه

1. As parietal cells release acid into the lumen of the stomach, they release bicarbonate into the systemic circulation.
[ترجمه ترگمان]وقتی که سلول های آهیانه ای اسید را به لومن در معده آزاد می کنند، جوش شیرین را در گردش سیستمیک آزاد می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که سلول های پاریتال اسید را به لومن معده آزاد می کنند، بی کربنات را به گردش خون سیستمیک آزاد می کنند

2. Within the lumen of the follicle is a colloid.
[ترجمه ترگمان]درون لومن از follicle یک colloid است
[ترجمه گوگل]در لومن فولیکول یک کلوئید است

3. The lumen was kept constantly in view so that the position of the instrument did not change.
[ترجمه ترگمان]لومن به طور پیوسته در نظر نگه داشته می شد تا موقعیت ابزار تغییر نکند
[ترجمه گوگل]لومن به طور مداوم در نظر گرفته شد به طوری که موقعیت ابزار تغییر نکرده است

4. At 14 lumen, the S1100pj is 40 per cent brighter, so you should be able to see your masterpieces in lighter rooms.
[ترجمه ترگمان]در ۱۴ لومن، S۱۱۰۰pj ۴۰ درصد روشن تر است، بنابراین شما باید بتوانید شاهکارهای شما را در اتاق های روشن تر ببینید
[ترجمه گوگل]در 14 لومن، S1100pj 40 درصد روشن تر است بنابراین شما باید بتوانید شاهکارهای خود را در اتاق های سبک تر مشاهده کنید

5. It can show the lumen image in focus.
[ترجمه ترگمان]این می تواند تصویر لومن را در فوکوس نشان دهد
[ترجمه گوگل]این می تواند تصویر لومن را در فوکوس نشان دهد

6. ConclusionDouble lumen T tube enabling sinus visualization by choledochography effectively prevents biliary fistula after T tube removal.
[ترجمه ترگمان]لوله ConclusionDouble لومن به وسیله choledochography به طور موثر از فیستول چشم بعد از برداشتن لوله T جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری دو لوله لومن T که قادر به تجسم سینوسی توسط cholechography است، به طور موثر جلوگیری از فیستول صفراوی پس از حذف لوله T

7. Calculi in the lumen of ureterocele and the upper urinary tract were observed in 50%of the cases.
[ترجمه ترگمان]calculi در لومن of و مجرای ادرار بالایی در ۵۰ % موارد مشاهده شد
[ترجمه گوگل]Calculi در لومن اورتروسل و دستگاه ادراری فوقانی در 50٪ موارد مشاهده شد

8. Endoscopic ultrasound has dramatically extended the reach lumen and into adjacent organs and the mediastinum.
[ترجمه ترگمان]فراصوت endoscopic به طور چشمگیری به لومن و اندام های مجاور و the گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]سونوگرافی آندوسکوپی به طرز قابل توجهی لومن رسیدن به اندام های مجاور و مدیاستین را گسترش داده است

9. Lumen output a fluorescent lamp after it has been operating 100 hours.
[ترجمه ترگمان]خروجی Lumen یک لامپ فلورسنت پس از راه اندازی ۱۰۰ ساعت است
[ترجمه گوگل]لامپ خروجی یک لامپ فلورسنت پس از 100 ساعت کار می کند

10. The innermost region of cotton is called lumen.
[ترجمه ترگمان]درونی ترین بخش پنبه (لومن)نامیده می شود
[ترجمه گوگل]منطقه ی درونی پنبه لومن نامیده می شود

11. Methods: Drainage in bursal lumen was applied to 31 patients with jaw cystic lesions and the patients were given careful nursing and instruction.
[ترجمه ترگمان]روش ها: فاضلاب در هر لومن در لومن به ۳۱ بیمار مبتلا به ضایعات نخاعی و بیماران با توجه به مراقبت و تعلیم دقیق به کار برده شد
[ترجمه گوگل]روش ها: زهکشی در لومن بوریس به 31 بیمار مبتلا به ضایعات فکوس کیستی اعمال شد و بیماران مراقب پرستاری و آموزش دقیق بودند

12. In the rat small intestine, many drugs are acetylated and excreted into the lumen.
[ترجمه ترگمان]در روده موش، بسیاری از داروها acetylated و دفع می شوند
[ترجمه گوگل]در روده کوچک روده، بسیاری از داروها آستیلیک شده و به لومن منتقل می شوند

13. In support of this theory there is evidence of a close correlation between activity of Crohn's disease and conditions within the intestinal lumen.
[ترجمه ترگمان]در حمایت از این نظریه، شواهدی از همبستگی نزدیک بین فعالیت بیماری و شرایط در مجرای روده وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حمایت از این نظریه، شواهدی وجود دارد که همبستگی نزدیک بین فعالیت بیماری کرون و شرایط درون روده روده است

14. At the same time the enterotoxin also promotes a net secretion of chloride ions into the gut lumen from the epithelial cells.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، enterotoxin نیز ترشح خالص یون های کلراید به لومن را از سلول های اپی تلیال پستان افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]در عین حال انتروتوکسین همچنین ترشح خالص یونهای کلرید را به لومن روده از سلولهای اپیتلیالی ترویج می کند

پیشنهاد کاربران

مجرا

Hole

دیواره

proper amount of lumens
مقدار مناسبِ روشنایی [ گسیلِ نور ]

lumen ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: لومِن
تعریف: مقدار نوری که از یک چشمۀ نقطه‏ای به شدت یک کاندلا داخل مخروطی به زاویۀ رأس یک استرادیان پخش می‏شود


کلمات دیگر: