روانشناسى : پرسشگر
interviewer
روانشناسى : پرسشگر
انگلیسی به انگلیسی
• one who interviews (i.e. reporter or employer)
an interviewer is the person who asks questions in an interview.
an interviewer is the person who asks questions in an interview.
دیکشنری تخصصی
[سینما] مصاحبه کننده
[عمران و معماری] مصاحبه کننده - مصاحبه گر
[ریاضیات] پرسشگر، مصاحبه کننده
[عمران و معماری] مصاحبه کننده - مصاحبه گر
[ریاضیات] پرسشگر، مصاحبه کننده
جملات نمونه
1. The interviewer probed deep into her private life.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده عمیقا به زندگی خصوصی اش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده عمیق به زندگی خصوصی اش فکر کرد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده عمیق به زندگی خصوصی اش فکر کرد
2. The interviewer asked me about my future plans.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده از من در مورد برنامه های آینده من سوال کرد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده از من در مورد برنامه های آینده من پرسید
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده از من در مورد برنامه های آینده من پرسید
3. The interviewer asked her to speak into/use the microphone.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده از او خواست تا با او صحبت کند \/ از میکروفون استفاده کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده از او خواسته بود که با میکروفون صحبت کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده از او خواسته بود که با میکروفون صحبت کند
4. A TV interviewer must be careful not to offend.
[ترجمه ترگمان]یک مصاحبه کننده تلویزیون باید مراقب باشد که ناراحت نباشد
[ترجمه گوگل]یک مصاحبه کننده تلویزیونی باید مراقب باشید که مجازات نشود
[ترجمه گوگل]یک مصاحبه کننده تلویزیونی باید مراقب باشید که مجازات نشود
5. The interviewer may try to catch you out with trick questions.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده ممکن است سعی کند شما را از سوالات انحرافی درآورد
[ترجمه گوگل]ممکن است مصاحبه کننده سعی کند شما را با سؤالات فریب بیرون ببرد
[ترجمه گوگل]ممکن است مصاحبه کننده سعی کند شما را با سؤالات فریب بیرون ببرد
6. Don't be surprised if the interviewer is rather direct.
[ترجمه ترگمان]از اینکه مصاحبه کننده به طور مستقیم صحبت می کند شگفت زده نشوید
[ترجمه گوگل]در صورتی که مصاحبه کننده نسبتا مستقیم باشد، تعجب نکنید
[ترجمه گوگل]در صورتی که مصاحبه کننده نسبتا مستقیم باشد، تعجب نکنید
7. Often the interviewer will need to play devil's advocate in order to get a discussion going.
[ترجمه ترگمان]اغلب مصاحبه کننده باید مدافع شیطان باشد تا بحث را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]اغلب مصاحبه کننده باید برای حمایت از شیطان بازی کند
[ترجمه گوگل]اغلب مصاحبه کننده باید برای حمایت از شیطان بازی کند
8. I wasn't expecting the interviewer to ask about my private life and was left floundering for a while.
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشتم که مصاحبه کننده راجع به زندگی خصوصی من سوال کند و برای مدتی دست و پا می زد
[ترجمه گوگل]من انتظار داشتم مصاحبه کننده در مورد زندگی خصوصی من بپرسد و مدتی باقی مانده است
[ترجمه گوگل]من انتظار داشتم مصاحبه کننده در مورد زندگی خصوصی من بپرسد و مدتی باقی مانده است
9. The interviewer had driven her into a corner.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده او را به گوشه ای انداخته بود
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده او را به گوشه رانده بود
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده او را به گوشه رانده بود
10. When she came to see the interviewer, Jone was nervous at first but soon composed herself.
[ترجمه ترگمان]وقتی برای ملاقات با مصاحبه کننده به اینجا آمد، Jone ابتدا عصبی شد اما کمی بعد خودش را آرام کرد
[ترجمه گوگل]زمانی که او برای دیدن مصاحبه کننده آمد، جون در ابتدا عصبی بود اما به زودی خودش را تشکیل داد
[ترجمه گوگل]زمانی که او برای دیدن مصاحبه کننده آمد، جون در ابتدا عصبی بود اما به زودی خودش را تشکیل داد
11. He fixed the interviewer with a penetrating stare.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی نافذ به مصاحبه کننده نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او مصاحبه کننده را با خیره شدن نفوذی ثابت کرد
[ترجمه گوگل]او مصاحبه کننده را با خیره شدن نفوذی ثابت کرد
12. The interviewer decided to try another tack.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده تصمیم گرفت روش دیگری را امتحان کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده تصمیم گرفت سعی دیگری کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده تصمیم گرفت سعی دیگری کند
13. The interviewer cut short his guest in mid - sentence.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده به طور کامل مهمان خود را در وسط جمله قطع کرد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده، مهمان خود را در اواسط حکم قطع می کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده، مهمان خود را در اواسط حکم قطع می کند
14. The interviewer was prepossessed by his good manners.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده از رفتار خوب او لذت می برد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده با شیوه های خوب او مورد سوء استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده با شیوه های خوب او مورد سوء استفاده قرار گرفت
15. The interviewer cornered the politician with a particularly tricky question.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده با یک سوال زیرکانه، این سیاست مدار را در گوشه ای گیر کرد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده با یک سؤال به ویژه از روی حیله و تزویر با سیاستمدار جور در می آید
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده با یک سؤال به ویژه از روی حیله و تزویر با سیاستمدار جور در می آید
پیشنهاد کاربران
مصاحبه گر
پرسشگر ، مصاحبه کننده
مصاحبه کننده
گفت و گو کننده
خبرنگار
محاسبه کننده
a person who answers the question
a person who answers the question
مصاحبه کننده
aperson who asks the question
این درسته
aperson who asks the question
این درسته
کلمات دیگر: