کلمه جو
صفحه اصلی

exhibition


معنی : نمایش، نمایشگاه، ارائه، حقوق تقاعد
معانی دیگر : به نمایش گذاری، عرضه (داری)، به ظهور رسانی، (اشیا به نمایش گذاشته شده) نموده، نمایه، هنرنمایه، کار (هنری یا صنعتی)، (آثار هنری یا صنعتی یا عملیات ورزشی و غیره) نمایشگاه، نمایشی، (انگلیس) کمک هزینه ی آموزشی

انگلیسی به فارسی

نمایش، ارائه، نمایشگاه، حقوق تقاعد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act of exhibiting, or that which is exhibited.
مشابه: array, display, exhibit

(2) تعریف: a public showing, as of art, crafts, commercial products, or skills.
مشابه: display, exhibit, exposition, fair, show

• display, show, public presentation of work or skills; student's allowance (british)
an exhibition is a collection of pictures or other objects shown in a public place.
exhibition is the showing of pictures or other objects in a public place.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] نمایشگاه
[سینما] نمایش - نمایش فیلم

مترادف و متضاد

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

نمایشگاه (اسم)
exposition, exhibition, fair, playhouse, showplace

ارائه (اسم)
show, offer, representation, presentation, exhibition, presentment, showing, exposure, offering

حقوق تقاعد (اسم)
exhibition

showing, demonstration


Synonyms: advertisement, airing, an act, a scene, carnival, display, exhibit, expo, exposition, fair, fireworks, flash, front, manifestation, offering, pageant, performance, presentation, representation, show, sight, spectacle


جملات نمونه

a fencing exhibition

نمایش شمشیربازی


1. an exhibition baseball game
بازی بیس بال نمایشی

2. an exhibition of arabic calligraphy
نمایشگاه خطاطی عربی

3. an exhibition of fine art
نمایشگاه آثار هنری

4. an exhibition of god-given talent
به منصه ی ظهور رساندن استعداد خداداد

5. the exhibition also includes paintings by him
آثار عرضه شده شامل نقاشی های او نیز می شود.

6. the exhibition has been made possible by courtesy of the ministry of education
این نمایشگاه با اجازه و همکاری وزارت آموزش و پرورش میسر شده است.

7. on exhibition
در معرض نمایش

8. a fencing exhibition
نمایش شمشیر بازی

9. an industrial exhibition
نمایشگاه صنعتی

10. a collection of old coins will be on exhibition tomorrow
مجموعه ای از سکه های قدیمی فردا به نمایش گذاشته خواهد شد.

11. Forming the pivot of the exhibition is a large group of watercolours.
[ترجمه ترگمان]تشکیل محوری نمایشگاه گروه بزرگی از watercolours است
[ترجمه گوگل]شکل گیری محور نمایشگاه یک گروه بزرگ از آبرنگ است

12. Have you seen the Picasso exhibition?
[ترجمه reza] آیا تا بحال نمایشگاه پیکاسو را دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]نمایشگاه پیکاسو را دیده ای؟
[ترجمه گوگل]آیا نمایشگاه پیکاسو را دیده اید؟

13. A fire caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی سبب تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی سبب بسته شدن زود هنگام این نمایشگاه شد

14. Most of the best paintings in the exhibition were already spoken for.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بهترین نقاشی های این نمایشگاه از قبل مورد بحث قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از بهترین نقاشی های این نمایشگاه پیش از این صحبت شده بودند

15. I asked him to come to the exhibition but he'd already seen it.
[ترجمه ترگمان]از او خواستم به نمایشگاه بیاید اما قبلا آن را دیده بود
[ترجمه گوگل]من از او خواستم که به نمایشگاه بروم اما او قبلا آن را دیده بود

16. The exhibition coincides with the 50th anniversary of his death.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه مصادف با پنجاهمین سالگرد مرگ وی است
[ترجمه گوگل]نمایشگاه همزمان با 50 سالگرد مرگ او است

17. The exhibition was only a partial success.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه فقط یک موفقیت جزئی بود
[ترجمه گوگل]این نمایش تنها یک موفقیت جزئی بود

18. The museum is staging an exhibition of Picasso's work.
[ترجمه ترگمان]موزه نمایشگاهی از آثار پیکاسو است
[ترجمه گوگل]موزه نمایشگاه کار پیکاسو را برگزار می کند

an exhibition of God-given talent

به جایگاه ظهور رساندن استعداد خداداد


The exhibition also includes paintings by him.

آثار عرضه‌شده شامل نقاشی‌های او نیز می‌شود.


an exhibition baseball game

بازی بیسبال نمایشی


an industrial exhibition

نمایشگاه صنعتی


A collection of old coins will be on exhibition tomorrow.

مجموعه‌ای از سکه‌های قدیمی فردا به نمایش گذاشته خواهد شد.


اصطلاحات

on exhibition

در معرض نمایش


پیشنهاد کاربران

گالری، نمایشگاه

You can't bring your camera to this exhibition 🔭🔭
شما نمیتوانید دوربین عکاسیتان را داخل این نمایشگاه بیاورید

نمایشگاه ( گالری ) . .

نمایشگاه

. Is a place that you can show sth to sb there.
نمایشگاه آثار. . . . . .

نمایشگاه
به نمایش گذاشتن

exhibition ( noun ) = نمایشگاه/نمایش، عرضه، ارائه

to visit an exhibition = از نمایشگاه دیدن کردن
an exhibition of model airplanes = نمایشگاهی از مدل هواپیماها
an exhibition of ethically designed products = نمایشگاهی از محصولات با طراحی اخلاقی
art/fashion/trade exhibitions = نمایشگاه های هنری/مد/تجاری
a permanent/temporary exhibition = یک نمایشگاه دائمی/موقت

examples:
1 - There's a new exhibition of sculpture on at the main gallery.
یک نمایشگاه جدید مجسمه در گالری اصلی برپا است.
2 - The photographs will be on exhibition until the end of the month.
عکسها تا پایان ماه در نمایشگاه خواهند بود.
3 - The athlete's third, and winning, jump was an exhibition of skill and strength.
سومین و برنده پرش ورزشکار ، نمایشی از مهارت و قدرت بود.


کلمات دیگر: