1. an expressive look
نگاه پرمعنی
2. a song that was expressive of his joy
آوازی که بیانگر شادی او بود
3. i saw two-thousand jugs expressive and still
. . . دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
4. i saw two-thousand jugs expressive but silent
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
5. (khayyam) i saw two thousand jugs expressive and reticent
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
6. i saw two thousand jugs mutely expressive
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
7. You can train people to be more expressive.
[ترجمه بهرنگ] شما می توانید به مردم یاد دهید تا بهتر خود را ابراز کنند.
[ترجمه ترگمان] تو می تونی مردم رو آموزش بدی تا more باشن
[ترجمه گوگل]شما می توانید مردم را آموزش دهید تا بیشتر بیان شوند
8. A baby's cry may be expressive of hunger or pain.
[ترجمه ترگمان]گریه کودک ممکن است بیانگر گرسنگی و یا درد باشد
[ترجمه گوگل]گریه نوزاد ممکن است بیانگر گرسنگی یا درد باشد
9. Her poem is expressive of calm days and peace of mind.
[ترجمه بهرنگ] شعر او، بیانگر روزهای آرام و صلح درونی است
[ترجمه ترگمان]شعرش سرشار از روزه ای آرام و آرامش ذهن است
[ترجمه گوگل]شعر او بیانگر روزهای آرام و آرامش ذهن است
10. Every word and gesture is expressive of the artist's sincerity.
[ترجمه ترگمان]هر کلمه و حرکت نشانه صداقت هنرمندان است
[ترجمه گوگل]هر کلمه و ژست بیانگر صداقت هنرمند است
11. Men perform an instrumental role, women an expressive one.
[ترجمه ترگمان]مردان نقش تعیین کننده ای را ایفا می کنند و زنان نیز یک نقش موثر را ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]مردان نقش مهمی را بازی می کنند، زنان یک بیانگر هستند
12. Fiennes has to use expressive body language and an extensive vocal palette to get his points across.
[ترجمه ترگمان]Fiennes باید از زبان بدنی expressive استفاده کرده و یک پالت پر سر و صدا برای رسیدن به نقاط دیگر استفاده کند
[ترجمه گوگل]Fiennes باید از زبان بدن بیانگر و پالت صوتی فراوان برای بدست آوردن نقاط مختلف استفاده کند
13. It perceives that an expressive act is embedded in a network of material practices within a given culture.
[ترجمه ترگمان]آن درک می کند که یک عمل بیانگر در شبکه ای از فعالیت های مادی در یک فرهنگ خاص قرار داده شده است
[ترجمه گوگل]آن را می بیند که یک عمل بیانگر در یک شبکه از شیوه های مادی در یک فرهنگ داده شده جاسازی شده است
14. Cinema directors have long exploited the expressive possibilities of the wide-angled lens.
[ترجمه ترگمان]کارگردانان سینما مدت ها است که از امکانات expressive لنز واید بهره برداری کرده اند
[ترجمه گوگل]مدیران سینمایی مدتهاست که از امکانات چشمگیر لنزهای زاویه ای استفاده می کنند
15. Johansson is a fluent and expressive fiddler.
[ترجمه ترگمان]Johansson یک fiddler fluent و expressive است
[ترجمه گوگل]یوهانسون یک افسونگر روان و بیانگر است