1. flicker frequency
بسامد چشمک
2. a flicker of hope
موج خفیفی از امید
3. the flicker of shadows on the wall
لرزش (یا نوسان) سایه ها بر دیوار
4. She caught the faintest flicker of amusement on his face.
[ترجمه ترگمان]او کوچک ترین حرکتی در چهره اش مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]او فلاکت ضعیف سرگرمی را روی صورتش گرفت
5. Every time a new flicker of resistance appeared, the government snuffed it out.
[ترجمه ترگمان]هر بار که جنبش جدیدی از مقاومت در می آمد، دولت آن را خاموش می کرد
[ترجمه گوگل]هر بار که یک سوسو زدن جدید از مقاومت ظاهر شد، دولت آن را بیرون کشید
6. Looking through the cabin window I saw the flicker of flames.
[ترجمه ترگمان]از پنجره کلبه به بیرون نگاه کردم و شعله های آتش را دیدم
[ترجمه گوگل]نگاهی به پنجره ی کابین من فلیکر آتش را دیدم
7. A flicker of interest soon turned into the burning flames of desire.
[ترجمه ترگمان]خیلی زود به شعله های آتش اشتیاق تبدیل شد
[ترجمه گوگل]سوسو زدن علاقه به زودی تبدیل به شعله های آتش سوزی میل شد
8. European stock markets showed barely a flicker of interest in the election result.
[ترجمه ترگمان]بازارهای بورس اروپا به سختی در نتیجه انتخابات ابراز علاقه کردند
[ترجمه گوگل]بازارهای سهام اروپا به سختی موجب علاقه به نتیجه انتخابات شدند
9. She felt a flame of anger flicker and grow.
[ترجمه ترگمان]احساس خشم شدیدی کرد و رشد کرد
[ترجمه گوگل]او احساس شعله ای از سوسو زدن خشم و رشد کرد
10. A flicker of annoyance crossed his face.
[ترجمه ترگمان]حالتی حاکی از رنجش از چهره اش گذشت
[ترجمه گوگل]فریاد کشنده از چهره او عبور کرد
11. He saw a flicker of light in the darkness.
[ترجمه ترگمان]نوری در تاریکی درخشید
[ترجمه گوگل]او در تاریکی شبح تاریکی را دید
12. She saw a flicker of doubt in his eyes.
[ترجمه ترگمان]شک و تردید در چشمانش دیده می شد
[ترجمه گوگل]او چشمک زدن از شک و تردید در چشم او را دید
13. She spoke without any flicker of fear.
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ گونه ترسی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او بدون فریاد ترس صحبت کرد
14. She felt a brief flicker of jealousy.
[ترجمه ترگمان]کمی احساس حسادت می کرد
[ترجمه گوگل]او فریاد کوتاهی از حسادت را احساس کرد
15. The brief flicker of a candle flame caught our eyes.
[ترجمه ترگمان]شعله کوتاهی که شعله شمع در چشمان ما نمایان شد
[ترجمه گوگل]سوسو زدن یک شعله شمع چشمهایم را گرفت