کلمه جو
صفحه اصلی

dovetail


معنی : کام و زبانه دم فاختهای، جفت کردن
معانی دیگر : (نجاری) کام و زبانه کردن، کلاف کردن، (واقعیت یا اطلاعات یا آمار و غیره) جفت و جور کردن یا شدن، (از نظر منطقی و غیره) هماهنگ کردن، (هرچیز به شکل دم کبوتر) دم کبوتری، کام و زبانه ی دم چلچله ای (بخش برجسته یا زبانه را tenon و بخش فرو رفته یا کام را mortise می گویند)، هم بست (یا اتصال) کام و زبانه ای (dovetail joint هم می گویند)، دارای کام وزبانه دم کبوتری

انگلیسی به فارسی

کام و زبانه دم‌فاخته‌ای، دارای کام و زبانه دم‌کبوتری، جفت کردن


متصل کردن، کام و زبانه دم فاختهای، جفت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• something in the shape of a dove's tail; projection shaped like a dove's tail (construction); dovetail joint, joint comprised of a tenon and mortise
join with tenons, fit together using dovetails (construction); join closely together
if two things dovetail or if one thing dovetails with another, the two things fit together or are compatible with each other in a very neat way.
a dovetail or a dovetail joint is a wedge-shaped joint used in carpentry for fitting two pieces of wood tightly together.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تیغه دم کبوتری

مترادف و متضاد

کام و زبانه دم فاخته ای (اسم)
dovetail

جفت کردن (فعل)
graft, truss, accompany, mortise, dovetail, couple, assemble, geminate, twin, link, yoke, husband, mortice

link, fit together


Synonyms: accord, agree, check out, coincide, conform, correspond, go, harmonize, interlock, jibe, join, match, mortise, square, sync, sync up, tally, tenon, unite


Antonyms: disconnect, disunite, unlink


جملات نمونه

1. in iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently
در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور موثری با هم هماهنگ شده اند.

2. I'm following up a few things that might dovetail.
[ترجمه ترگمان]من دارم یه چیزایی رو دنبال می کنم که ممکنه \"dovetail\" باشه
[ترجمه گوگل]من چند چیز را دنبال می کنم که ممکن است از بین بروند

3. Their results dovetail nicely with ours.
[ترجمه ترگمان]نتایج آن ها به خوبی با مال ما سازگار است
[ترجمه گوگل]نتایج آنها به خوبی با ما همراه است

4. It is important that we dovetail our respective interests.
[ترجمه ترگمان]مهم است که ما منافع مربوطه خود را حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]مهم است که ما منافع مربوطه را در اختیار داشته باشیم

5. My vacation plans dovetail nicely with Joyce's.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات من با جو یس خیلی خوب پیش می رود
[ترجمه گوگل]طرح های تعطیلات من با جویسه کاملا مناسب است

6. That research could dovetail with gene-therapy efforts under way at Chiron.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق می تواند با تلاش های درمانی - درمانی در way at انجام شود
[ترجمه گوگل]این تحقیق می تواند با تلاش های ژنتیکی در حال انجام در Chiron انجام شود

7. New mail-handling systems dovetail with the Post Office's push for efficiency.
[ترجمه ترگمان]سیستم های حمل و نقل جدید با فشار دفتر پست برای بهره وری کار می کنند
[ترجمه گوگل]سیستم های مدیریت ایمیل جدید با فشار پست اداری برای کارآیی سازگاری دارند

8. The higher prices would dovetail nicely with production capacity increases that are already in the pipeline.
[ترجمه ترگمان]قیمت های بالاتر به خوبی با افزایش ظرفیت تولید افزایش خواهد یافت که در حال حاضر در خط لوله قرار دارند
[ترجمه گوگل]قیمت های بالاتر با افزایش ظرفیت تولیدی که در حال حاضر در خط لوله هستند، با قیمت مناسب به دست می آید

9. Firstly, the fretting-fatigue tests of bridge-like specimens and dovetail joint specimens are conducted under high-low cycle complex loading.
[ترجمه ترگمان]ابتدا، آزمون های خستگی - خستگی نمونه های پل مانند و نمونه های مشترک dovetail تحت بارگذاری مرکب پیچیده - پایین انجام می شوند
[ترجمه گوگل]در ابتدا، آزمایش های خستگی فانتزی نمونه های پل مانند و نمونه های مفصل دوجداره تحت بارگذاری پیچیده با چرخه بسیار کم انجام می شود

10. Many of the changes dovetail with work by UK and global regulators.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تغییرات ناشی از کار توسط قانونگذاران بریتانیا و جهانی
[ترجمه گوگل]بسیاری از این تغییرات با کار توسط انگلستان و تنظیم کننده های جهانی سازگاری دارند

11. Several factors leading to quenching crack of dovetail cutters were analyzed. The heat treatment process was designed to prevent dovetail cutters from cracking.
[ترجمه ترگمان]عوامل متعددی که منجر به جداسازی cutters of شدند مورد تحلیل قرار گرفتند فرآیند تصفیه حرارتی برای جلوگیری از ترک cutters طراحی شده است
[ترجمه گوگل]چندین عامل منجر به رفع خستگی ناشی از دوختن برش ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت فرآیند پردازش گرما برای جلوگیری از شکستن گیره های دوجداره طراحی شده است

12. How well do these new ideas dovetail into the existing system?
[ترجمه ترگمان]این ایده های جدید چگونه به سیستم موجود تبدیل می شوند؟
[ترجمه گوگل]چقدر این ایده های جدید به سیستم موجود متصل می شوند؟

13. The dovetail shape holds the PTFE O - ring in place under all operating conditions.
[ترجمه ترگمان]شکل dovetail تی اف تی ای را در مکان تحت همه شرایط عملیاتی نگه می دارد
[ترجمه گوگل]شکل دندانه دار O-ring PTFE در تمام شرایط عملیاتی نگه داشته می شود

14. All these indicate the included angle of the dovetail groove is an important design variable in the rubber O-sealing ring design.
[ترجمه ترگمان]تمام این موارد نشان دهنده زاویه مورد نظر در شیار dovetail یک متغیر طراحی مهم در طراحی حلقه عایق می باشد
[ترجمه گوگل]همه اینها نشان می دهد که زاویه گنجانده گیتار دو طرفه یک متغیر طراحی مهم در طراحی حلقه لاستیک O-sealing است

The ends of the boards were dovetailed together.

گوشه‌های تخته‌ها را به هم کلاف کرده بودند.


In Iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently.

در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور مؤثری با هم هماهنگ شده‌اند.


پیشنهاد کاربران

اتصال دم چلچله که مقاومت بسیار بالایی دارد

جور در آمدن، چفت و بست شدن، هماهنگ شدن

جفت و جور شدن، علت نزدیکی یا جور شدن دو شخص یا دو دولت به همدیگر. . He rolled out a new climate policy اواز سیاستهای جدید محیط زیستی پرده برداری کرد.


کلمات دیگر: