• arranging in a row, aligning; standing in line, standing in queue
lining up
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[سینما] حد بندی
پیشنهاد کاربران
باز آرایی کردن
ساخته شده برای انجام کاری
متخصص بودن در انجام کاری
متخصص بودن در انجام کاری
در صف ایستادن
مرزبندی
کلمات دیگر: