طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum
طیف الکترومغناطیسی
انگلیسی به فارسی
طیف الکترومغناطیسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the entire range of electromagnetic frequencies from radio, the lowest, to gamma rays, the highest.
دیکشنری تخصصی
[سینما] طیف الکترو مغناطیسی
[برق و الکترونیک] طیف الکترومغناطیسی
[زمین شناسی] طیف الکترومغناطیسی این طیف اغلب به طبقات معینی ،روی یک نوار، تقسیم بندی می شود . برای مثال اشعه x، ماوراء بنفش، امواج نور مریی، گرمایی، مادون قرمز و امواج رادیویی.
[برق و الکترونیک] طیف الکترومغناطیسی
[زمین شناسی] طیف الکترومغناطیسی این طیف اغلب به طبقات معینی ،روی یک نوار، تقسیم بندی می شود . برای مثال اشعه x، ماوراء بنفش، امواج نور مریی، گرمایی، مادون قرمز و امواج رادیویی.
جملات نمونه
1. For emissions testing, most standards split the electromagnetic spectrum into two parts.
[ترجمه ترگمان]برای آزمایش انتشار گازهای گلخانه ای، بسیاری از استانداردها، طیف الکترومغناطیسی را به دو قسمت تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]برای آزمایش های انتشار، اکثر استانداردها طیف الکترومغناطیسی را به دو بخش تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]برای آزمایش های انتشار، اکثر استانداردها طیف الکترومغناطیسی را به دو بخش تقسیم می کنند
2. Some use the microwave part of the electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]برخی از بخش مایکروویو طیف الکترومغناطیسی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از بخش مایکروویو طیف الکترومغناطیسی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از بخش مایکروویو طیف الکترومغناطیسی استفاده می کنند
3. The whole range of radiation is called the electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]کل محدوده تشعشع، طیف الکترومغناطیسی نامیده می شود
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از تابش طیف الکترومغناطیسی نامیده می شود
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از تابش طیف الکترومغناطیسی نامیده می شود
4. Almost as diverse as the electromagnetic spectrum itself, directed - energy weapons span a wide range of incarnations.
[ترجمه ترگمان]تقریبا به اندازه خود طیف الکترومغناطیسی، سلاح های هدایت شده به سمت انرژی گستره وسیعی از incarnations را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]تقریبا همان متنوع به عنوان طیف الکترومغناطیسی، سلاح های انرژی کارگردان - طیف گسترده ای از تجسمات
[ترجمه گوگل]تقریبا همان متنوع به عنوان طیف الکترومغناطیسی، سلاح های انرژی کارگردان - طیف گسترده ای از تجسمات
5. The electromagnetic spectrum covers an enormous range of frequencies and energies.
[ترجمه ترگمان]طیف الکترومغناطیسی گستره وسیعی از فرکانس ها و انرژی ها را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]طیف الکترومغناطیسی طیف گسترده ای از فرکانس ها و انرژی را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]طیف الکترومغناطیسی طیف گسترده ای از فرکانس ها و انرژی را پوشش می دهد
6. Radio wave: Wave from the portion of the electromagnetic spectrum at lower frequencies than microwaves.
[ترجمه ترگمان]موج رادیویی: موج از بخشی از طیف الکترومغناطیسی در فرکانس های پایین تر از microwaves
[ترجمه گوگل]موج رادیویی: موج از بخشی از طیف الکترومغناطیسی در فرکانس های پایین تر از مایکروویو
[ترجمه گوگل]موج رادیویی: موج از بخشی از طیف الکترومغناطیسی در فرکانس های پایین تر از مایکروویو
7. Wireless networking operates in the electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]شبکه Wireless در طیف الکترومغناطیسی کار می کند
[ترجمه گوگل]شبکه بی سیم در طیف الکترومغناطیس عمل می کند
[ترجمه گوگل]شبکه بی سیم در طیف الکترومغناطیس عمل می کند
8. Number of Stars; Electromagnetic Spectrum Limit.
[ترجمه ترگمان]تعداد ستاره ها؛ Limit Spectrum Electromagnetic
[ترجمه گوگل]تعداد ستاره ها؛ محدودیت طیف الکترومغناطیسی
[ترجمه گوگل]تعداد ستاره ها؛ محدودیت طیف الکترومغناطیسی
9. This range of wavelengths - from billionths of metres to kilometres - is called the electromagnetic spectrum, or simply the spectrum.
[ترجمه ترگمان]این محدوده طول موج - از billionths متر تا کیلومتر - به عنوان طیف الکترومغناطیسی یا فقط طیف نامیده می شود
[ترجمه گوگل]این طیف وسیعی از طول موجها - از میلیارد ها متر تا کیلومتر - طیف الکترومغناطیسی یا به سادگی طیف نامیده می شود
[ترجمه گوگل]این طیف وسیعی از طول موجها - از میلیارد ها متر تا کیلومتر - طیف الکترومغناطیسی یا به سادگی طیف نامیده می شود
10. As we have seen, flying insects are often particularly sensitive to the electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]همانطور که دیده ایم، حشرات پرنده اغلب به ویژه به طیف الکترومغناطیسی حساس هستند
[ترجمه گوگل]همانگونه که دیده ایم، حشرات پرواز اغلب به طیف الکترومغناطیسی بسیار حساس هستند
[ترجمه گوگل]همانگونه که دیده ایم، حشرات پرواز اغلب به طیف الکترومغناطیسی بسیار حساس هستند
11. Spread spectrum technology competes in the unregulated portion of the radio electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی طیف گسترده ای در بخش unregulated از طیف الکترومغناطیسی رادیویی رقابت می کند
[ترجمه گوگل]فناوری طیف گسترده ای در بخش غیرمتمرکز طیف الکترومغناطیس رادیویی رقابت می کند
[ترجمه گوگل]فناوری طیف گسترده ای در بخش غیرمتمرکز طیف الکترومغناطیس رادیویی رقابت می کند
12. Remote sensing techniques are useful in ultraviolet, visible infrared, and microwave regions of the electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های سنجش از راه دور در مناطق فرابنفش، مادون قرمز قابل رویت و مایکروویو در طیف الکترومغناطیسی مفید هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های سنجش از دور در امواج فرابنفش، مادون قرمز مجهز و مناطق مایکروویو طیف الکترومغناطیسی مفید هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های سنجش از دور در امواج فرابنفش، مادون قرمز مجهز و مناطق مایکروویو طیف الکترومغناطیسی مفید هستند
13. Explanation: This impressive color composite shows spiral galaxy M 81 across the electromagnetic spectrum.
[ترجمه ترگمان]توضیح: این ترکیب رنگ موثر، کهکشان مارپیچی را در امتداد طیف الکترومغناطیسی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]توضیح: این ترکیب رنگ چشمگیر، کهکشان مارپیچی M 81 را در طیف الکترومغناطیسی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]توضیح: این ترکیب رنگ چشمگیر، کهکشان مارپیچی M 81 را در طیف الکترومغناطیسی نشان می دهد
14. For this very reason, progress of modern astrophysics requires access to the electromagnetic spectrum in the broadest energy range.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، پیشرفت فیزیک نجومی مدرن نیازمند دسترسی به طیف الکترومغناطیسی در گسترده ترین محدوده انرژی است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل پیشرفت اخترفیزیک مدرن نیازمند دسترسی به طیف الکترومغناطیسی در محدوده وسیع انرژی است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل پیشرفت اخترفیزیک مدرن نیازمند دسترسی به طیف الکترومغناطیسی در محدوده وسیع انرژی است
کلمات دیگر: