کلمه جو
صفحه اصلی

episode


معنی : داستان فرعی، حادثه ضمنی، حادثه معترضه
معانی دیگر : (رمان و شعر و غیره - بخشی از داستان یا شرح که نسبتا کامل و از داستان اصلی قابل تمیز است) قسمت، بخش، درونداستان، (رادیو و فیلم و تلویزیون - بخشی از نمایش یا فیلم سریال که در یک نشست ارائه می شود) داستان پار، قسمت نمایش (قسمت اول یا دوم و غیره)، (رویداد یا سلسله رویدادهایی که مستقل و کامل بوده و در عین حال بخشی از رویداد بزرگتری می باشند) رخداد، واقعه، (روی دادن مجدد بیماری یا هر واقعه ی غیرعادی) رجعت، عود، (در اصل - تئاتر یونان باستان - بخشی از نمایش که بین دو آواز کریک choric قرار داشت - برابر با: پرده یا act در تئاتر امروزی) اپیسود، فقره

انگلیسی به فارسی

قسمت، داستان فرعی، حادثه ضمنی، حادثه معترضه


حادثه ضمنی، حادثه معترضه، داستان فرعی، فقره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a single incident or event, or a related group of these, making up a segment in a life or a long narrative.
مترادف: affair, event, happening, incidence, incident, occurrence
مشابه: adventure, experience, milestone, occasion, scene

- This episode in his life, in which he committed this offense and paid the price, is something he deeply regrets.
[ترجمه ترگمان] این قسمت از زندگی او بود که به آن توهین کرده و بهای آن را پرداخته بود، چیزی است که عمیقا از آن پشیمان است
[ترجمه گوگل] این قسمت در زندگی او، که در آن او مرتکب این جرم و پرداخت قیمت شد، چیزی است که او عمیقا پشیمان است

(2) تعریف: a single segment in a serialized work.
مترادف: installment, scene
مشابه: chapter, part, passage, section, vignette

- He was upset that he had to miss yesterday's episode in the soap opera.
[ترجمه ترگمان] او ناراحت بود که این قسمت از اپیزود دیروز را در اپرا از دست داده بود
[ترجمه گوگل] او ناراحت بود که او باید قسمت دیروز در اپرا صابون را از دست بدهد

• event, occurrence; one of a group of loosely connected stories (in a literary work, film, play, etc.)
an episode is an important or memorable event or series of events.
an episode is also one of the programmes in a serial on television or radio.

دیکشنری تخصصی

[سینما] قطعه - اپیزود / بخش / قسمت - ماجرای فرعی - داستان اپیزودیک
[زمین شناسی] واقعه،حادثه الف) اصطلاحی که بطور غیررسمی و بدون استلزام زمانی برای یک رخداد مشخص و مهم یا یک سری از رخدادها در تاریخ زمین شناسی یک ناحیه یا یک عارضه استفاده می شود. مثلاً: واقعه یخچالی، واقعه آتشفشانی. ب) واحد رسمی سلسله ای در زمان یا دو زمان دارای بالاترین رده و گسترده ترین افق دید (اصل 93، NACSN 1983). مقایسه شود با: فاز ـ بازه. Cline (تغییر تدریجی ویژگی ها)

مترادف و متضاد

داستان فرعی (اسم)
underplot, episode

حادثه ضمنی (اسم)
episode

حادثه معترضه (اسم)
episode

adventure; scene


Synonyms: affair, business, chapter, circumstance, doings, event, experience, goings-on, happening, incident, installment, interlude, matter, occasion, occurrence, part, passage, section, thing, what’s going down


جملات نمونه

a coronary episode

حادثه‌ی قلبی


a volcanic episode

رخداد آتشفشانی


1. a coronary episode
حادثه ی قلبی

2. a volcanic episode
رخداد آتشفشانی

3. This episode is bound to be a deep embarrassment for Washington.
[ترجمه ترگمان]این قسمت باید برای واشنگتن یه دست پاچگی عمیق باشه
[ترجمه گوگل]این قسمت برای واشنگتن خجالت عمیق است

4. That's an episode in my life I'd rather forget!
[ترجمه A.A] این یک رویداد در زندگی من است که ترجیح میدهم فراموش کنم !
[ترجمه N. p] این یک حادثه در زندگی من بود که ترجیح میدهم فراموشش کنم.
[ترجمه ترگمان]این یک اپیزود تو زندگیم بود که ترجیح می دادم فراموش کنم!
[ترجمه گوگل]این قسمت در زندگی من من ترجیح می دهم فراموش کنم!

5. The whole episode was a blatant attempt to gain publicity.
[ترجمه A.A] کل قسمت داستان تلاشی برای کسب شهرت بود
[ترجمه ترگمان]کل این قسمت تلاش blatant برای جلب شهرت بود
[ترجمه گوگل]تمام قسمت تلاش شدید برای کسب تبلیغات بود

6. The final episode will be shown tonight.
[ترجمه ترگمان]آخرین قسمت نمایش امشب اجرا میشه
[ترجمه گوگل]قسمت نهایی امشب نمایش داده خواهد شد

7. This latest episode in the fraud scandal has shocked a lot of people.
[ترجمه ترگمان]آخرین قسمت رسوایی تقلب تعداد زیادی از مردم را شوکه کرده است
[ترجمه گوگل]این آخرین قسمت در رسوایی تقلب بسیاری از مردم را شوکه کرد

8. She has only told you about the latest episode in a long history of mental illness.
[ترجمه ترگمان]او فقط درباره آخرین قسمت مربوط به آخرین قسمت بیماری روانی چیزی به شما گفت
[ترجمه گوگل]او تنها در مورد آخرین قسمت در یک سابقه طولانی بیماری روحی به شما گفته است

9. It makes you want to watch the next episode to find out what's going to happen.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که شما می خواهید داستان بعدی را تماشا کنید تا بفهمید چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که شما بخواهید قسمت بعدی را تماشا کنید تا متوجه شوید چه اتفاقی می افتد

10. The first episode of the new programme attracted the number of viewers that the sponsors had been guaranteed.
[ترجمه ترگمان]اولین قسمت برنامه جدید، تعداد بینندگان را جلب کرد که حامیان مالی تضمین شده اند
[ترجمه گوگل]قسمت اول برنامه جدید تعداد بینندگان را جذب کرد که حامیان مالی تضمین شده بودند

11. The whole episode made me vengeful.
[ترجمه ترگمان] همه چیز من رو انتقام گرفته بود
[ترجمه گوگل]تمام قسمت مرا مجذوب کرد

12. Don't miss next week's exciting episode!
[ترجمه ترگمان]داستان هیجان انگیز هفته آینده رو از دست نده
[ترجمه گوگل]قسمت های هیجان انگیز هفته آینده را از دست ندهید!

13. The episode was reported minimally in the press.
[ترجمه ترگمان]این قسمت در مطبوعات حداقل گزارش شده است
[ترجمه گوگل]این قسمت حداقل در مطبوعات گزارش شده است

14. The second episode will be screened at the same time tomorrow.
[ترجمه ترگمان]قسمت دوم در یک زمان از هم جدا خواهد شد
[ترجمه گوگل]قسمت دوم در همان زمان نمایش داده می شود فردا

15. Listen to the next exciting episode tomorrow night.
[ترجمه ترگمان]به داستان هیجان انگیز بعدی فردا شب گوش کن
[ترجمه گوگل]فردا شب بخاطر هیجان بعدی گوش کن

The episodes of this novel are like beads on a string.

درون داستان‌های این رمان همانند مهره‌های نخ‌شده‌ی تسبیح هستند.


a TV film series of 30 episodes

یک سری فیلم تلویزیونی مشتمل بر سی قسمت


one of the episodes of the Second World War

یکی از رخدادهای جنگ جهانی دوم


پیشنهاد کاربران

وهله

فقره

قسمت

برگشت بیماری

برهه

پاره داستان

قطعه، قسمت، بخش

حادثه
رخداد

در روان شناسی: دوره

بخش ، قسمت

مرحله

در روانشناسی به معنی "دوره"
depressive episodes: =دوره های افسردگی

حمله بیماری

فصل، سری

زمان: دوره

حادثه یا رویداد

episode ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بخش 3
تعریف: 1. هریک از قسمت های پنجگانۀ سوگنامه های کلاسیک که با سرود و پایکوبی گروه هم سرایان از هم تفکیک می شد|||2. نمایش های کوتاه و مستقل یا قسمت های مستقل از یک فیلم بلند یا یک برنامۀ تلویزیونی که ارتباط معنایی و مضمونی با یکدیگر دارند و دارای عنوان واحدی هستند


کلمات دیگر: