کلمه جو
صفحه اصلی

microphone


معنی : بلند گو، میکروفن
معانی دیگر : صدابر، بابلند گو صحبت کردن

انگلیسی به فارسی

میکروفن، بلندگو، بابلند گو صحبت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• device which converts sound waves into electronic signals for recording and amplification or broadcast.
a microphone is a device that is used to make sounds louder or to record them on a tape recorder.

دیکشنری تخصصی

[سینما] میکروفن
[کامپیوتر] میکروفن .
[برق و الکترونیک] میکروفون

مترادف و متضاد

بلند گو (اسم)
amplifier, loudspeaker, megaphone, microphone

میکروفن (اسم)
microphone

جملات نمونه

1. a microphone boom
دسته ی میکروفن

2. dynamic microphone
میکروفن دینامیک (قوی)

3. the speaker stood on the platform and adjusted the microphone
سخنران در جایگاه ایستاد و میکروفن را تنظیم کرد.

4. Hold the microphone in a firm grip and keep it still.
[ترجمه ترگمان]میکروفون را محکم در دست محکم بگیرید و نگه دارید
[ترجمه گوگل]نگه داشتن میکروفون در دستان خود نگه دارید و آن را نگه دارید

5. John Peel is back behind the microphone for a new series.
[ترجمه ترگمان]جان پیل برای یک سری جدید پشت میکروفون است
[ترجمه گوگل]John Peel پشت سر میکروفون برای سری جدید است

6. The interviewer asked her to speak into/use the microphone.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده از او خواست تا با او صحبت کند \/ از میکروفون استفاده کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده از او خواسته بود که با میکروفون صحبت کند

7. The microphone converts acoustic waves to electrical signals for transmission.
[ترجمه ترگمان]میکروفون امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی برای انتقال تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]میکروفون امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی برای انتقال تبدیل می کند

8. We need a microphone so that people in the back can hear us.
[ترجمه ترگمان]ما به یک میکروفون نیاز داریم تا مردم پشت سرمان صدای ما را بشنوند
[ترجمه گوگل]ما به یک میکروفون نیاز داریم تا مردم در پشت بتوانند ما را بشنوند

9. She spoke confidently into the microphone.
[ترجمه ترگمان]او بااعتماد به نفس در میکروفون حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با اطمینان به میکروفون صحبت کرد

10. The lead singer was prancing around with the microphone.
[ترجمه ترگمان]خواننده پیشرو در حالی که میکروفون را باز می کرد، در حال دویدن بود
[ترجمه گوگل]خواننده اصلی در اطراف با میکروفون حرکت کرد

11. The microphone converts acoustic waves to electrical singals for transmission.
[ترجمه ترگمان]میکروفون امواج صوتی را به singals الکتریکی برای انتقال تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]میکروفون امواج صوتی را برای انتقال نیروهای الکتریکی تبدیل می کند

12. My laptop has a built-in microphone.
[ترجمه ترگمان]لپ تاپ من دارای یک میکروفون توکار است
[ترجمه گوگل]لپ تاپ من یک میکروفون داخلی دارد

13. All you need is a microphone, and you're in business.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که نیاز داری یه میکروفون هست و توی کار هستی
[ترجمه گوگل]همه چیز شما نیاز به یک میکروفون است و شما در حال کسب و کار هستید

14. Her microphone was forever getting caught on her clothes.
[ترجمه ترگمان]میکروفون تا ابد روی لباسش گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]میکروفون او برای لباس هایش جا داده شده بود

15. This type of microphone is suitable for general use.
[ترجمه ترگمان]این نوع میکروفون برای استفاده عمومی مناسب است
[ترجمه گوگل]این نوع میکروفن برای استفاده عمومی مناسب است

16. They started handing the microphone out round the girls at the front.
[ترجمه ترگمان]شروع به پخش کردن میکروفون دور و اطراف دخترها در جلو کردند
[ترجمه گوگل]آنها شروع به انتقال میکروفون به اطراف دختران کردند

پیشنهاد کاربران

میکروفون

Some thing you hold in front of your mouth to make your voice louder.


microphone ( fr. ) ( عمومی )
واژه مصوب: صدابَر
تعریف: وسیله‏ای که امواج صوتی را به جریان های الکتریکی تبدیل کند و برای انتقال یا تقویت صدا به کار رود


کلمات دیگر: