کلمه جو
صفحه اصلی

hold back


معنی : مانع شدن، وقفه کردن، بند، مانع، گیر، توقف، اشغال کننده
معانی دیگر : 1- جلوگیری کردن 2- نگهداشتن، ندادن، مانع، گیر، بند، وقفه، توقف، اشغال کننده، بازدار، مهار، جلوگیر

انگلیسی به فارسی

با احتیاط عمل کردن


جلوگیری کردن، مانع شدن


انگلیسی به انگلیسی

• withhold, fail to provide; hesitate, avoid participation; restrain; retain ownership
restraint; hindrance, obstacle

دیکشنری تخصصی

[سینما] وقفه انداختن

مترادف و متضاد

Delay the progress of


مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

وقفه کردن (فعل)
hold back

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement

توقف (اسم)
stop, cessation, suspension, pause, stay, stand, cease, close, syncope, flag stop, holdback, tarriance, stopple

اشغال کننده (اسم)
holder, occupant, holdback, occupier

repress


Synonyms: bit, bridle, check, control, curb, defer, delay, deny, forbear, hold down, hold in, hold off, inhibit, keep, keep back, keep out, postpone, prevent, put off, refrain, refuse, restrain, stop, suppress, withhold


جملات نمونه

1. Couldn't hold back my tears, still strong smile.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم اشک هایم را نگه دارم، هنوز هم لبخند قوی
[ترجمه گوگل]نمی توان اشک هایم را حفظ کرد، هنوز لبخند قوی است

2. The boss couldn' t hold back his anger any longer.
[ترجمه ترگمان]رئیس دیگر نمی توانست خشمش را تحمل کند
[ترجمه گوگل]رئیس دیگر نمی تواند خشم خود را ادامه دهد

3. Sometimes you have to smile and act like everything is okay. hold back the tears and walk away.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها باید لبخند بزنی و طوری رفتار کنی که انگار همه چی مرتبه اشک ها را پس بگیر و برو
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما باید لبخند بزنید و مانند همه چیز عمل کنید خوب است عقب نشینی کردن و راه رفتن

4. Hold natural and graceful, don't hold back before the guests.
[ترجمه ترگمان]طبیعی و زیبا به نظر می رسی، قبل از مهمونا جلو نیا
[ترجمه گوگل]نگه داشتن طبیعی و برازنده، قبل از مهمانان برگزار نکنید

5. The dam was not strong enough to hold back the flood waters.
[ترجمه زهره] سد آنقدر قوی نبود که بتونه جلوی آب های سیل رو بگیره
[ترجمه ترگمان]این سد به اندازه کافی قوی نبود که بتواند بر آب های جاری غلبه کند
[ترجمه گوگل]سد به اندازه کافی قوی نبود تا آبهای سیل را حفظ کند

6. No force on earth can hold back the progress of the society.
[ترجمه ترگمان]هیچ نیرویی روی زمین نمی تواند پیشرفت جامعه را عقب بیندازد
[ترجمه گوگل]هیچ نیرویی در زمین نمی تواند پیشرفت جامعه را متوقف کند

7. Jim was able to hold back his anger and avoid a fight.
[ترجمه زهرا] جیم تونست خشمش رو کنترل کنه و از دعوا دوری کنه
[ترجمه ترگمان]جیم توانست خشمش را عقب نگه دارد و از دعوا بپرهیزد
[ترجمه گوگل]جیم قادر به خشم خود بود و از مبارزه اجتناب کرد

8. We are determined that nothing should hold back the peace talks.
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که هیچ چیز نباید مانع مذاکرات صلح شود
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که هیچ چیز نباید مذاکرات صلح را متوقف کند

9. No one can hold back the wheel of history.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند چرخ تاریخ را عقب نگه دارد
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند چرخ تاریخ را حفظ کند

10. The villagers built banks of earth to hold back the flood waters.
[ترجمه ترگمان]روستاییان برای حفظ آب های سیل، بانک های زمین را ساختند
[ترجمه گوگل]روستاییان بانک های زمین را برای جلوگیری از آب سیل ساخته اند

11. Do not hold back the truth.
[ترجمه ترگمان] حقیقت رو پس نگیر
[ترجمه گوگل]حقیقت را از دست نده

12. They built dykes and dam to hold back the rising flood waters.
[ترجمه ترگمان]آن ها سدها و سدها را ساختند تا آب های خروشان را عقب نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها دایک ها و سد ها را برای جلوگیری از افزایش آب های سیل ایجاد کردند

13. You must try to hold back German attack.
[ترجمه ترگمان]شما باید سعی کنید حمله آلمانی را عقب بکشید
[ترجمه گوگل]شما باید تلاش کنید تا حمله آلمان را متوقف کنید

14. Do you think that mixed ability classes hold back the better students?
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که کلاس های توانایی پیچیده دانش آموزان بهتر را عقب نگه می دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید کلاس های ترکیبی از دانش آموزان بهتر جلوگیری می کنند؟

15. He couldn't holdback his anger.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست خشمش را مهار کند
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خشمش را بردارد

16. Another alternative is to drape fabric back over specially designed hold-back hooks in brass or chrome.
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین دیگر این است که پارچه را بر روی قلاب های نصب شده مخصوص نگه داری شده در برنج و کروم نصب کنید
[ترجمه گوگل]جایگزین دیگری این است که پارچه را به عقب بر روی قلابهای مخصوص نگهدارنده در برنج یا کروم بکشید

17. Holdback finished in white with solid brass leaf highlights, £3 95 per pair; also in brass finish.
[ترجمه ترگمان]holdback به رنگ سفید با برگ برنجی محکم، ۳، ۹۵ پوند برای هر جفت، و همچنین در روکش برنجی به پایان رسید
[ترجمه گوگل]Holdback به رنگ سفید با برجسته برگ برنجی به پایان رسید، 95 پوند در هر جفت؛ همچنین در پایان برنج

18. The only holdback of realizing ideal of tomorrow is the misgive of today.
[ترجمه ترگمان]تنها holdback از تحقق ایده آل فردا، misgive امروز است
[ترجمه گوگل]تنها مانع تحقق آرمان فردا امروز، ناسازگاری است

19. The later talks about the holdback Likin produced to the export of domestic goods and the help the import got.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بعدی در مورد the likin که برای صادرات کالاهای داخلی و کمک به واردات تولید شد
[ترجمه گوگل]گفتگوهای بعد در مورد مانع از خروج لیکین به صادرات کالاهای داخلی و کمک به واردات شد

20. Don't install it on the position where holdback your driving.
[ترجمه ترگمان]آن را در محل holdback نصب نکنید
[ترجمه گوگل]آیا آن را در موقعیتی قرار ندهید که رانندگی شما را متوقف کند

21. Do not let your incorrect political standpoints holdback sports development of Human beings!
[ترجمه ترگمان]به نظرات سیاسی نادرست خود در مورد توسعه ورزش انسان ها اجازه ندهید!
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که دیدگاه های نادرست سیاسی شما مانع توسعه ورزش انسان شود!

22. It leads to the disorder of polygraph application and holdback the advancement of the technology in judicial proceedings.
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به اختلال استفاده از دستگاه دروغ سنج می شود و پیشرفت تکنولوژی در روند قضایی را تایید می کند
[ترجمه گوگل]این منجر به اختلال در استفاده از نرم افزارهای مخرب و جلوگیری از پیشرفت تکنولوژی در مراحل قضایی می شود

23. Dispute was exist in the use of thoracoscope. Total negation or blind application would holdback the development of thoracoscope surgery .
[ترجمه ترگمان]اختلاف در استفاده از thoracoscope وجود داشت نفی کلی یا کاربرد کور سبب ایجاد جراحی thoracoscope می شود
[ترجمه گوگل]اختلاف در استفاده از توراکوسکوپ وجود داشت کل واکنش یا استفاده نابینایان باعث ایجاد جراحی توراکوسکوپ می شود

24. And I do not think you are entitled to recover the replacement cost holdback.
[ترجمه ترگمان]و من فکر نمی کنم شما حق داشته باشید که هزینه جایگزین را دوباره بازیابی کنید
[ترجمه گوگل]و من فکر نمی کنم که شما مجاز به بازپرداخت هزینه نگهداری جایگزین هستید

25. Government could contribute to the growth of economy, and it could holdback it meanwhile.
[ترجمه ترگمان]دولت می تواند به رشد اقتصادی کمک کند و در عین حال می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]دولت می تواند به رشد اقتصاد کمک کند، و در عین حال می تواند آن را از بین ببرد

26. They arrived at the stadium - not under the influence of alcohol - entered the stadium and left after a 40-minute holdback, without any incidents overnight.
[ترجمه ترگمان]آن ها وارد استادیوم شدند - نه تحت نفوذ مشروبات الکلی - وارد استادیوم شدند و بعد از یک overnight ۴۰ دقیقه ای بدون هیچ حادثه ای خارج شدند
[ترجمه گوگل]آنها به ورزشگاه وارد شدند - نه تحت نفوذ الکل - وارد ورزشگاه شد و پس از 40 دقیقه نگهداری، بدون هیچ حادثه یک شبه

27. ABSTRACT It has been a prevailing viewpoint that the lack of fund holdback the educational industry development.
[ترجمه ترگمان]چکیده: این دیدگاه رایج بوده که فقدان سرمایه توسعه صنعت آموزشی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]چکیده این دیدگاه غالب است که فقدان صندوق بازسازی توسعه صنعت آموزش و پرورش است

28. Soft rot disease is the main disease of Amorphophallus, which has greatly affected Amorphophallus production, becoming a holdback of Amorphophallus industry development.
[ترجمه ترگمان]بیماری پوسیدگی نرم، بیماری اصلی of است که به شدت تحت تاثیر تولید Amorphophallus قرار گرفته و تبدیل به a از توسعه صنعت Amorphophallus شده است
[ترجمه گوگل]بیماری پوسیدگی نرم بیماری اصلی Amorphophallus است که به شدت تحت تأثیر تولید Amorphophallus قرار گرفته و به عنوان یک مانع از توسعه صنعت Amorphophallus است

29. Though the excessive price of corporate control transfer is very high, it's not the holdback of advancing the efficiency of corporate control transfer.
[ترجمه ترگمان]اگر چه قیمت بیش از حد انتقال کنترل شرکت بسیار بالا است، اما این مساله مهم نیست که اثربخشی انتقال کنترل شرکت افزایش یابد
[ترجمه گوگل]گرچه قیمت بیش از حد انتقال کنترل شرکت ها بسیار زیاد است، اما مانع پیشرفت کارایی انتقال کنترل شرکت ها نمی شود

پیشنهاد کاربران

قایم کردن، مخفی کردن

پا پس کشیدن

کنترل کردن خود

نگفتن یا بیان نکردن عقیده
انجام ندادن کاری به دلیل ترس یا به این دلیل که نمیخواهید وضعیت بد بدتر شود.

to restrain someone or something

حبس کردن و عدم ابراز احساس، خفه کردن خود
to stop yourself from feeling or showing a particular emotion

تامل

دست نگهداشتن

معوقه

پنهان کردن ، پوشاندن و مخفی کردن

بازداشتن

نگهداشتن

کوتاه اومدن

عقب کشیدن، پا پس کشیدن

عقب راندن

به تاخیر انداختن

جلو ( کسی رو ) گرفتن

پنهان کاری ، چیزی را در نهان داشتن مانند راز

درون خود ریختن

حدکثر تلاش خود را نکردن

Old friend, why are you so shy?
Ain't like you to 🔎hold back🔎 or hide from the light
Someone like you
Song by Adele

عقب نشینی
تسلیم


کلمات دیگر: