1. an interlock on an elevator door
هم وابستگر درب آسانسور (که فقط هنگام توقف دستگاه باز می شود)
2. Interlock your fingers behind your back.
[ترجمه ترگمان]انگشتت رو بذار پشت سرت
[ترجمه گوگل]انگشتان خود را پشت سر خود ببندید
3. All the units interlock with one another rigidly.
[ترجمه ترگمان]همه واحدها به طور کامل درهم قفل می شوند
[ترجمه گوگل]تمام واحدها به صورت یکدست به یکدیگر متصل می شوند
4. The edges interlock to form a tight seal.
[ترجمه ترگمان]لبه های آن به شکل یک آب بندی محکم تشکیل می شود
[ترجمه گوگل]لبه ها برای ایجاد مهر و موم تنگ می شوند
5. The US space shuttle will interlock with the Russian space station later today.
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی آمریکا امروز با ایستگاه فضایی روسیه کار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی ایالات متحده بعدا امروز با ایستگاه فضایی روسیه متصل خواهد شد
6. The tragedies begin to interlock.
[ترجمه ترگمان]این فجایع از interlock شروع می شوند
[ترجمه گوگل]تراژدی ها شروع به اتصال می کنند
7. All the components of the Pythagorean model interlock, each absolutely necessary to the proper operation of the whole.
[ترجمه ترگمان]همه اجزای مدل Pythagorean (Pythagorean)، هر یک به طور کامل برای عملیات صحیح کل ضروری هستند
[ترجمه گوگل]تمام مولفه های مدل پیثاگرایی متصل می شوند، هر کدام کاملا لازم برای عملکرد مناسب کل است
8. There are also bargains which interlock all these with foreign corporations, foreign governments and the international organisations.
[ترجمه ترگمان]همچنین bargains وجود دارد که همه اینها را با شرکت های خارجی، دولت های خارجی و سازمان های بین المللی مقایسه می کند
[ترجمه گوگل]معامله ای هم وجود دارد که همه اینها را با شرکت های خارجی، دولت های خارجی و سازمان های بین المللی هماهنگ می کند
9. Most of the elements interlock with one another.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عناصر با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر عناصر با یکدیگر یکدیگر را در هم می آمیزند
10. In regard of the structure, we adopt the interlock operation data module, the interlock variable data module, and the interlock status data module, in order that this tool may be used widely.
[ترجمه ترگمان]در رابطه با ساختار، مدل داده های عملیات interlock، مدول داده های متغیر interlock و مدول داده های وضعیت interlock را اتخاذ می نماییم تا این ابزار به طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]در رابطه با ساختار، ما ماژول داده عملیات درهم می رویم، ماژول داده های متغیر متغیر و ماژول وضعیت وضعیت اینترکال، به منظور استفاده از این ابزار به طور گسترده استفاده می شود
11. An over - temperature alarm and interlock is provided on the gases leaving the concentrating tower.
[ترجمه ترگمان]زنگ خطر بیش از حد و interlock در گازهای باقی مانده از برج تمرکز فراهم شده است
[ترجمه گوگل]زنگ هشدار بیش از حد دما و اتصال بر روی گازهایی که از برج متمرکز خارج می شوند، ارائه می شود
12. Mainly products are: velvet and interlock baby romper, velvet children wears and adult knitted leisure garments.
[ترجمه ترگمان]معمولا این محصولات شامل: مخمل و interlock، romper، کودکان مخملی و لباس های اوقات فراغت است
[ترجمه گوگل]به طور عمده محصولات عبارتند از: مخملی و interlock دامن دامن، کودکان مخملی پوشیدن و پوشاک بزرگسالان knitted اوقات فراغت
13. To engage and interlock securely so as to be immobile.
[ترجمه ترگمان]درگیر شدن و interlock بودن به طور ایمن و بی حرکت بودن
[ترجمه گوگل]برای درگیر شدن و ایمن کردن آن به عنوان غیر متحرک
14. The interlock is the essential system of air lock to prevent the door which controlled open at same time.
[ترجمه ترگمان]The سیستم ضروری قفل هوا است تا از دری که در همان زمان باز می شود جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]درهم و برهم، سیستم ضروری برای قفل هوا است تا مانع از ورود درب باز شده در همان زمان شود