کلمه جو
صفحه اصلی

focusing


علوم مهندسى : کانونى کامپیوتر : واضح کردن تصویر تار شده روى صفحه نمایش الکترونیک : تمرکز

انگلیسی به فارسی

تمرکز، متمرکز کردن، متمرکز کردن توجه، بکانون اوردن، میزان کردن


انگلیسی به انگلیسی

• concentration of attention on something; act of bringing into focus

دیکشنری تخصصی

[سینما] قدرت وضوحی نمایی - میزان سازی تصویر - میزان کردن / واضح کردن - میزان کردن تصویر / واضح کردن تصویر
[کامپیوتر] واضح کرن تصویر تار شده روی صحفه نمایش
[برق و الکترونیک] کانونش ؛ کانونی کردن 1. روند کنترل یاواگرایی مسیر باریکه های الکتریکی برای رسیدن به تصویر یا توزیع چگالی جریان دلخواه در باریکه .2. روند دور و نزدیک کردن یک عدسی نوری نسبت به پرده یا فیلم عکاسی برای رسیدن به واضحترین تصویر ممکن از موضوع . - کانونی کردن

جملات نمونه

1. These automatic cameras have a special focusing mechanism.
[ترجمه ترگمان]این دوربین های خودکار یک مکانیزم فوکوس ویژه دارند
[ترجمه گوگل]این دوربین های اتوماتیک مکانیزم تمرکز ویژه ای دارند

2. We're focusing too much on irrelevant details.
[ترجمه ترگمان]ما بیش از حد روی جزئیات بی ربط تمرکز کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما در مورد جزئیات بی اهمیت تمرکز می کنیم

3. She glossed over the company's fall in profits, focusing instead on her plans for investment and modernization.
[ترجمه ترگمان]او بر روی کاهش سود شرکت تمرکز کرد و به جای آن به برنامه های خود برای سرمایه گذاری و مدرنیزه کردن تمرکز کرد
[ترجمه گوگل]او بر کاهش سود شرکت تاکید کرد و به جای برنامه های خود برای سرمایه گذاری و نوسازی تمرکز کرد

4. More expensive cameras have adjustable focusing.
[ترجمه ترگمان]دوربین های گران قیمت بیشتری با تمرکز قابل تنظیم هستند
[ترجمه گوگل]دوربین های گران تر دارای تمرکز قابل تنظیم هستند

5. We should be focusing on what we have in common rather than emphasizing our differences.
[ترجمه ترگمان]ما باید بر آنچه که به جای تاکید بر تفاوت های خودمان، به اشتراک گذاشته می شویم تمرکز کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید بر آنچه که ما مشترک داریم متمرکز شویم و نه تاکید بر تفاوت هایمان

6. Many remember sport at school as elitist, focusing only on those who were good at it.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ورزش را در مدرسه به عنوان elitist برجسته به یاد می آورند، و فقط بر روی افرادی تمرکز می کنند که در این ورزش خوب بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ورزش ها را به عنوان نخبه گرایی در مدرسه به یاد می آورند، تمرکز بر روی کسانی که در آن خوب بودند

7. He is currently focusing on assessment and development.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر بر روی ارزیابی و توسعه متمرکز است
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر بر ارزیابی و توسعه متمرکز است

8. Many firms are focusing on increasing their markets overseas.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور تمرکز دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها تمرکز خود را بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور می گذارند

9. This help was invaluable in focusing my ideas.
[ترجمه ترگمان]این کمک در تمرکز ایده ها بسیار ارزشمند بود
[ترجمه گوگل]این کمک در تمرکز ایده های من ارزشمند بود

10. This film forgives errors in focusing.
[ترجمه ترگمان]این فیلم اشتباه ات را در تمرکز می بخشد
[ترجمه گوگل]این فیلم اشتباهات را در تمرکز می کند

11. Meditation involves focusing the mind on a single object or word.
[ترجمه ترگمان]مدیتیشن شامل تمرکز ذهن بر یک شی یا کلمه است
[ترجمه گوگل]تمرکز شامل تمرکز ذهن بر یک شی یا کلمه است

12. Meanwhile, other researchers were focusing on red wine, rather than on all alcoholic beverages.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، محققان دیگر بر روی شراب قرمز تمرکز کردند، به جای آن که تمام نوشیدنی های الکلی را مصرف کنند
[ترجمه گوگل]در همین حال، محققان دیگر بر روی شراب قرمز تمرکز کردند، نه بر روی تمام مشروبات الکلی

13. By focusing on major issues that loom ahead, they create a forum for anticipatory thinking.
[ترجمه ترگمان]با تمرکز بر مسائل اصلی که جلو می آیند، انجمنی برای تفکر پیش بینی ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]با تمرکز بر مسائل عمده ای که پیش رو هستند، یک انجمن برای تفکر پیش بینی کننده ایجاد می کنند

14. By focusing on wage profiles it is possible to show contrasts between different segments of the labour market.
[ترجمه ترگمان]با تمرکز بر پروفایل دست مزد ممکن است تفاوت بین بخش های مختلف بازار کار را نشان دهد
[ترجمه گوگل]با تمرکز بر پروفیل های دستمزد، ممکن است تناقضی بین بخش های مختلف بازار کار نشان داده شود

پیشنهاد کاربران

تمرکز

تمرکز
توجه متمرکز

دقت بالا به چیزی


کلمات دیگر: