کلمه جو
صفحه اصلی

inlay


معنی : خاتم کاری، طلاکوبی، چیز زرنشان، در چیزی کار گذاشتن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن، اراستن، منبت کاری کردن، نشاندن
معانی دیگر : (رجوع شود به: inlaid) مرصع کردن، خاتم (کاری) کردن، آب نقره دادن، (دندان پزشکی) پرکردگی قالبی دندان، vt : نشاندن، بازر یاگوهر اراستن، n : چیز زرنشان

انگلیسی به فارسی

نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، (بازر یا گوهر) آراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن، چیز زرنشان، طلاکوبی، خاتم کاری


تزئینات، خاتم کاری، طلاکوبی، چیز زرنشان، نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، اراستن، خاتم کاری کردن، گوهر نشان کردن، منبت کاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inlays, inlaying, inlaid
(1) تعریف: to set pieces of (wood, metal, ivory, or the like) into a surface to form an ornamental design.

(2) تعریف: to decorate (something) by setting pieces, usu. in a contrasting material or pattern, into its surface.
اسم ( noun )
مشتقات: inlayer (n.)
(1) تعریف: pieces of material set into a surface to form an ornamental design or decoration.

(2) تعریف: a design or decoration formed by such material.

(3) تعریف: a tooth filling that is shaped to the cavity and then cemented into place.

• material inserted into a surface to form decorative designs; decorative design created by the insertion of different materials into a surface; type of filling for a tooth (dentistry)
insert decorative materials into a surface; ornament by inserting layers of decorative materials into a surface
an inlay is a design or pattern on an object which is made by putting materials such as wood, gold, or silver into the surface of the object.
an inlay is also a substance such as gold or porcelain which is used by dentists to fill a damaged tooth.
to inlay an object with a substance means to put a design or pattern made from that substance into its surface.

دیکشنری تخصصی

[سینما] درهم گذاری
[عمران و معماری] ترصیعکاری - منبتکاری

مترادف و متضاد

خاتم کاری (اسم)
inlay

طلاکوبی (اسم)
inlay

چیز زرنشان (اسم)
inlay

در چیزی کار گذاشتن (فعل)
inlay

خاتم کاری کردن (فعل)
inlay

گوهرنشان کردن (فعل)
inlay

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

منبت کاری کردن (فعل)
carve, inlay

نشاندن (فعل)
seat, embed, infix, set, imprint, imbed, immigrate, push, enchase, inlay, set down, stud

parquet


Synonyms: inset, tessellate, veneer, decorate, trim


جملات نمونه

1. The table was decorated with gold inlay.
[ترجمه ترگمان]روی میز به سمت تزیین طلا تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]میز با تزئین طلا تزئین شده بود

2. To do the Inlay shot required mixing film footage of the city with live action of the Doctor's party.
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، فیلم های ضبط شده از شهر را با اقدام زنده گروه دکتر، مورد هدف قرار دادند
[ترجمه گوگل]برای انجام کار Inlay shot نیاز به مخلوط کردن فیلم فیلم از شهر با عمل زنده از حزب دکتر

3. But domestic social pressures, with their own inlay of politics, are generally more powerful.
[ترجمه ترگمان]اما فشارهای اجتماعی داخلی، با inlay از سیاست، به طور کلی قدرتمندتر هستند
[ترجمه گوگل]اما فشارهای اجتماعی داخلی، با تزریق خود سیاست، به طور کلی قوی تر هستند

4. The inlay depicts intricate little scenes, including a group playing backgammon and another group with a tray of drinks.
[ترجمه ترگمان]این inlay صحنه های کوچک و ظریفی را به تصویر می کشد، از جمله گروهی که تخته نرد بازی می کنند و یک گروه دیگر با یک سینی نوشیدنی
[ترجمه گوگل]مفتول صحنه های پیچیده کوچک را نشان می دهد، از جمله بازی تخته نرد گروهی و گروه دیگری با سینی نوشیدنی

5. The dazzling inlay of precious stones was long ago picked out with daggers.
[ترجمه ترگمان]معدن سنگ قیمتی که از سنگ های قیمتی آن را پوشانده بود، مدت ها پیش با خنجر پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]تزئین درخشان از سنگ های قیمتی قدری با قلاب ها برداشته شد

6. Prominent strips of inlay were left unfinished; awkward patches of pink sandstone intrude into the glistening white of the dome.
[ترجمه ترگمان]رشته های برجسته ای که در آن جا به جا مانده بود ناتمام مانده بود؛ لکه های زشت از سنگ های صورتی که به درون گنبد براق گنبد وارد می شدند
[ترجمه گوگل]نوار های پررنگ تزئینی ناتمام گذاشته شدند؛ تکه های بی دست و پا از ماسه سنگ صورتی به سفید درخشان گنبد نفوذ می کنند

7. A gaze, cool as the round marble inlay of a chair back.
[ترجمه ترگمان]یک نگاه، به سردی سنگ مدور سنگی که بر پشتی صندلی قرار داشت، سرد بود
[ترجمه گوگل]یک نگاه، به عنوان گردن مرمر دور صندلی عقب

8. The guitar has a mother-of-pearl inlay on its fret board.
[ترجمه ترگمان]این گیتار یک مروارید به نام مادر - of را دارد که روی تخته fret کار گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]گیتار دارای یک مروارید مرواریدی در هیئت مدیره آن است

9. The role of post - inlay oily sludge must be run through all stages.
[ترجمه ترگمان]نقش رسوبات روغنی پس از حرکت باید در تمام مراحل اجرا شود
[ترجمه گوگل]نقش لجن چرب بعد از تزریق باید در تمام مراحل اجرا شود

10. The 18 - 8 inlay is not required for graphite gaskets.
[ترجمه ترگمان]این inlay برای gaskets گرافیتی مورد نیاز نیست
[ترجمه گوگل]تزریق 18 - 8 برای واشر گرافیت لازم نیست

11. Each medal has a jade inlay, a flat jade disk with a hole in the center.
[ترجمه ترگمان]هر مدال یک یشم سبز دارد که یک هارد دیسک یشم سبز دارد و حفره ای در مرکز آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]هر مدال دارای یک تزئین جید، یک دیسک جادویی مسطح با سوراخ در مرکز است

12. This article from the RFID inlay structure, biomaterials, cost concerns, and so sections rfsc.
[ترجمه ترگمان]این مقاله از ساختار inlay RFID، biomaterials، نگرانی های هزینه و بخش های مختلف استفاده کرد
[ترجمه گوگل]این مقاله از ساختار دیافراگم RFID، مواد زیستی، هزینه های نگرانی، و غیره، مقالات rfsc

13. Summing-up the art characteristic of the inlay pattern by the method of the Iconology and the semeiology, and unscrambled the composing rules in details.
[ترجمه ترگمان]جمع بندی مشخصه هنر الگوی حرکتی را با استفاده از روش of و semeiology، و تنظیم قوانین ترکیب بندی در جزئیات
[ترجمه گوگل]بدست آوردن الگوی هنری الگوی تزریقی با استفاده از روش آیکون شناسی و مسیحیت، و قواعد نوشتن را به طور کامل بازنویسی نکرده است

14. Semi - precious stones were used for inlay ornamentation.
[ترجمه ترگمان]سنگ های نیمه گرانبها برای تزیین زیور آلات به کار می رفتند
[ترجمه گوگل]سنگ های نیمه قیمتی برای تزئین تزئین استفاده می شود

He inlays the table with ivory.

او با عاج میز را خاتم‌کاری می‌کند.


پیشنهاد کاربران

ترصیع ( گوهر نشانی )

حاشیه سازی ( سند، مدرک )


کلمات دیگر: