کلمه جو
صفحه اصلی

expressiveness


معنی : روشنی، سلاست
معانی دیگر : قوت رساندن معنی، زبانداری، معنی داری

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being expressive or demonstrative; demonstration of feelings or emotions; eloquence; meaningfulness

دیکشنری تخصصی

[سینما] بیانگر

مترادف و متضاد

روشنی (اسم)
clarification, shine, irradiance, irradiancy, lucidity, perspicuity, clarity, expressiveness, glim

سلاست (اسم)
expressiveness, smoothness, clearness, fluency

جملات نمونه

1. Crying is part of our natural expressiveness.
[ترجمه ترگمان]گریه کردن بخشی از بیانگری طبیعی ماست
[ترجمه گوگل]گریه کردن بخشی از بیان طبیعی ما است

2. There was no narrative or overt expressiveness in the movement, which consisted mainly of high-energy skips and swoops.
[ترجمه ترگمان]هیچ بیانگری یا بیانگری در این حرکت که عمدتا شامل پرش با انرژی بالا و سرعت زیادی بود وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در این جنبش هیچ روایت یا اظهارنظر آشکاری وجود نداشت که عمدتا از پرشهای انرژی بالا و نوسانات برخوردار بود

3. Although expressiveness is maintained as far as possible, it has to be sacrificed on occasions in order to insert new subjects.
[ترجمه ترگمان]اگرچه بیانگری تا جایی که ممکن است حفظ می شود، اما باید در موقعیت های مختلف قربانی شود تا موضوعات جدید را وارد کند
[ترجمه گوگل]اگر چه بیانگر بودن تا آنجا که ممکن است حفظ شود، باید موارد خاصی را در نظر گرفت تا موارد جدیدی را وارد کند

4. The particular blend of instrumentality and expressiveness for given individuals is a matter for empirical investigation.
[ترجمه ترگمان]ترکیب خاص ابزار و بیانگری برای افراد معین، موضوعی برای بررسی تجربی است
[ترجمه گوگل]ترکیبی خاص از ابزار و بیان برای افراد داده شده موضوع تحقیق تجربی است

5. Languages seem to maintain a balance in expressiveness and grammatical complexity over time.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که زبان ها تعادل در بیانگری و پیچیدگی گرامری را در طول زمان حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زبان ها در طول زمان، تعادل در بیان و پیچیدگی دستوری را حفظ می کنند

6. They introduce the expressiveness of floral design, each from his own recognizable and individual style.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیانگری طراحی گل را که هر یک از سبک خودش قابل تشخیص و منحصر به فرد است، معرفی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها بیانگر طراحی گل، هر کدام از سبک های شناخته شده و شخصی خود را معرفی می کنند

7. The degree of facial expressiveness one exhibits varies among individuals and cultures.
[ترجمه ترگمان]میزان بیانگری از صورت در میان افراد و فرهنگ های مختلف متفاوت است
[ترجمه گوگل]درجه اشکال چهره یکی از نمایشگاه ها در میان افراد و فرهنگ ها متفاوت است

8. Among the various translation principles, faithfulness and expressiveness are the two widely accepted principles.
[ترجمه ترگمان]در بین اصول ترجمه مختلف، وفاداری و بیانگری از دو اصل کاملا پذیرفته شده هستند
[ترجمه گوگل]در میان اصول ترجمه گوناگون، وفاداری و بیان، دو اصل پذیرفته شده است

9. EMOTIONAL qualities, powerful images and unmediated expressiveness are the most prominent elements of contemporary architecture.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های EMOTIONAL، تصاویر قوی و بیانگری از برجسته ترین عناصر معماری معاصر هستند
[ترجمه گوگل]ویژگی های هیجان انگیز، تصاویر قدرتمند و بیانگر غیرمتمرکز برجسته ترین عناصر معماری معاصر است

10. The audiences are impressed by the expressiveness of the actors.
[ترجمه ترگمان]حضار تحت تاثیر سلطه بازیگران قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]تماشاگران تحت تأثیر ظرافت بازیگران قرار می گیرند

11. INCREASED EXPRESSIVENESS combination of chenille embroidery with multi-color flat embroidery has realized high precision and higher value-added mixed embroidery .
[ترجمه ترگمان]افزایش ترکیب expressiveness مخملی با گلدوزی پهن multi، دقت بالا و گلدوزی ترکیبی ارزش افزوده بالا را درک کرده است
[ترجمه گوگل]ترکیب EXPRESSIVENESS افزایش یافته از گلدوزی سنتز با گلدوزی رنگی چند منظوره، دقت بالا و گلدوزی مخلوط با ارزش افزوده بالاتری را به دست آورده است

12. His painting rose to a fresh expressiveness and revealed a shrewder insight.
[ترجمه ترگمان]نقاشی او به وضوح روشن شد و بینش shrewder را آشکار کرد
[ترجمه گوگل]نقاشی او به اصطلاح تازه تبدیل شد و بینش پیچیده را به نمایش گذاشت

13. Faithfulness, expressiveness and elegance are the basic principles in translation.
[ترجمه ترگمان]Faithfulness، بیانگری و ظرافت اصول اساسی در ترجمه هستند
[ترجمه گوگل]وفاداری، بیان و ظرافت، اصول اساسی در ترجمه است

14. What marks the expressiveness of Cai Ju's abstract paintings are the Chinese elements and primitive beauty.
[ترجمه ترگمان]آثار نقاشی های انتزاعی Cai Jin Bao، عناصر چینی و زیبایی ابتدایی هستند
[ترجمه گوگل]آنچه که بیانگر بیانات نقاشی های انتزاعی کی یو است عناصر چینی و زیبایی اولیه است

15. Of course, not all judgments about psychological normality whether by therapists or by other people-are based on the degree of expressiveness.
[ترجمه ترگمان]البته، همه قضاوت ها در مورد شرایط روانی یا روانی یا توسط افراد دیگر - براساس درجه بیانگری نیستند
[ترجمه گوگل]البته، تمام قضاوت های مربوط به عادت روان شناختی که توسط درمانگرها یا افراد دیگر انجام می شود، بر اساس میزان بیان است

پیشنهاد کاربران

نشان دادن عواطف و افکار= واکنش= برخورد


کلمات دیگر: