فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exposes, exposing, exposed
• (1) تعریف: to uncover or reveal; lay bare.
• مترادف: bare, open, reveal, uncover
• متضاد: cover, hide
• مشابه: break, disclose, let out, subject, unearth, unmask, unveil
- Stripping off the layers of old paint exposed a delicate carved pattern in the wood.
[ترجمه حامد] از بین رفتن لایه های نقاشی قدیمی، یک الگوی حکاکی ظریف را آشکار کرد.
[ترجمه ترگمان] Stripping لایه های رنگ کهنه یک الگوی حکاکی شده ظریف در چوب را نمایان می ساخت
[ترجمه گوگل] از بین بردن لایه های رنگ قدیمی، یک الگوی حکاکی ظریف در چوب وجود دارد
- I think the slit in the skirt exposes too much of my leg.
[ترجمه اولیس کوچولو ] فکر میکنم شکاف دامن به شکلی است که پایم را بیش از حد در معرض نمایش قرار میدهد.
[ترجمه ترگمان] فکر می کنم شکافی که در دامن او بود خیلی از پایم را در معرض خطر قرار می دهد
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم شکاف در دامن بیش از حد از پای من را نشان می دهد
- The newspaper exposed wrongdoing on the part of several government officials.
[ترجمه ترگمان] این روزنامه خطاکاری برخی از مقامات دولتی را افشا کرد
[ترجمه گوگل] این روزنامه برخی از مقامات دولتی را مجرم شناخت
• (2) تعریف: to subject to risk by stripping away or not providing needed protection.
• مترادف: subject
• متضاد: cover, protect, shelter, shield
• مشابه: endanger, hazard, imperil, jeopardize, risk
- The judge said that by leaving the baby alone in the bathtub, she exposed the child to danger.
[ترجمه Mahdiyeh akbari] قاضی گفت که با ترک کردن بچه به تنهایی در وان حمام او جان کودک را در معرض خطر قرار داد
[ترجمه ترگمان] قاضی گفت که با گذاشتن نوزاد به تنهایی در وان حمام، کودک را در معرض خطر قرار می دهد
[ترجمه گوگل] قاضی گفت که با ترک کودک تنها در وان حمام، کودک را به خطر می اندازد
• (3) تعریف: to present or display.
• مترادف: display, exhibit, present, show
• مشابه: air, demonstrate, produce, reveal
- If you want to be recognized as an artist, you need to expose your work more extensively.
[ترجمه ترگمان] اگر می خواهید به عنوان یک هنرمند شناخته شوید، باید کارتان را به طور گسترده نوردهی کنید
[ترجمه گوگل] اگر میخواهید به عنوان یک هنرمند شناخته شود، باید کار خود را بیشتر در معرض دید قرار دهید
• (4) تعریف: to subject (living beings) to the action of some substance or agent, such as radiation.
• مترادف: lay open
• مشابه: subject
- By its negligence, the company exposed thousands of people to dangerous toxic gas.
[ترجمه ترگمان] این شرکت با سهل انگاری خود، هزاران نفر را در معرض گاز سمی خطرناک قرار داده است
[ترجمه گوگل] با غفلت خود، این شرکت هزاران نفر را به گاز سمی خطرناک کشانده است
• (5) تعریف: to strip away a disguise, pretense, or protection from.
• مترادف: bare, strip, uncover, unmask, unveil
• متضاد: cover, disguise
• مشابه: disrobe, divest, find out, open, undress
- She threatened to expose her criminal boyfriend to the police.
[ترجمه ترگمان] تهدید کرده که دوست پسرش رو به پلیس لو میده
[ترجمه گوگل] او تهدید کرد که دوست پسر جنایتکار او را به پلیس نشان دهد
- The detective took pleasure in exposing the murderer.
[ترجمه ترگمان] کارآگاه از اینکه قاتل رو در جریان قرار داده خوشحال شد
[ترجمه گوگل] کارآگاه لذت بردن از افشای قاتل را داشت
• (6) تعریف: to subject (film) to the chemical action of light.
• مشابه: develop
- A camera exposes the film to light to make a photograph.
[ترجمه ترگمان] یک دوربین فیلم را در معرض نور قرار می دهد تا یک عکس بسازد
[ترجمه گوگل] دوربین برای فیلمبرداری یک عکس را به نور نشان می دهد
• (7) تعریف: to allow or cause (someone) to view, come in contact with, or experience.
• مترادف: introduce
- Her parents wanted to expose her to the art and music of other cultures.
[ترجمه ترگمان] والدین او می خواستند او را در معرض هنر و موسیقی فرهنگ های دیگر قرار دهند
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش می خواستند او را به هنر و موسیقی فرهنگ های دیگر افشا کنند
- She doesn't want her child exposed to the violence in movies and on television.
[ترجمه بهروز مددی] او علاقه نداشت که فرزندش فیلمها و برنامههای تلویزیونی خشونت آمیز را تماشا کند.
[ترجمه ترگمان] او نمی خواهد فرزندش در فیلم ها و تلویزیون در معرض خشونت قرار بگیرد
[ترجمه گوگل] او نمی خواهد فرزندش در معرض خشونت در فیلم ها و تلویزیون باشد
- The teacher wanted to expose the students to new ideas.
[ترجمه بهروز مددی] معلم میخواست دانش آموزان خود را با تفکرات و اندیشههای جدید آشنا کند.
[ترجمه ترگمان] معلم می خواست دانش آموزان را در معرض ایده های جدید قرار دهد
[ترجمه گوگل] معلم می خواست دانش آموزان را به ایده های جدید بسط دهد