کلمه جو
صفحه اصلی

line up


معنی : تنظیم کردن، مرتب کردن، اماده و مجهز کردن، صف، طرز قرار گیری، ترتیب جای بازیکنان فوتبال
معانی دیگر : 1- صف کشیدن، به صف شدن 2- به صورت صف یا ردیف در آوردن 3- سامان بخشیدن، قول کمک گرفتن 4- برضد کسی موضع گرفتن، در فوتبال ترتیب جای بازیکنان، (برنامه های تلویزیونی یک کانال بخصوص) برنامه، (ورزش های تیمی) فهرست بازیکنان (برحسب مقام و نقش آنها در تیم)، صف (به ویژه صفی که از چند نفر تشکیل می دهند تا شاهد متهم را از میان آنان سوا کند)، تنظیم کردن، مرتب کردن، اماده ومجهز کردن

انگلیسی به فارسی

خط بالا، تنظیم کردن، مرتب کردن، اماده و مجهز کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to form a line, one person after the other.

- A lot of people were lining up in front of the theater to buy tickets for the show.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم جلوی تئاتر صف کشیده بودند تا برای نمایش بلیط بخرند
[ترجمه گوگل] تعداد زیادی از مردم در مقابل تئاتر برای خرید بلیط برای نمایشگاه قرار داشتند
اسم ( noun )
(1) تعریف: an arrangement of people or things in a line or row, as for identification or inspection.

(2) تعریف: such an arrangement used by police to have witnesses identify suspects of crimes.

(3) تعریف: in sports, a list of a team's players who will start, or participate later, in a game.

(4) تعریف: a group of persons, organizations, or things involved in some project, display, or the like.

- a talented lineup of performers
[ترجمه ترگمان] یک ترکیب با استعداد از اجرا کنندگان
[ترجمه گوگل] ستاره ای با استعداد از هنرمندان
- the fall lineup of television shows
[ترجمه ترگمان] ترکیب پاییز و نمایش های تلویزیونی
[ترجمه گوگل] مجموعه سقوط تلویزیون های تلویزیونی

• number of suspects assembled to be identified by a witness or victim (generally at a police station); form a line
a line-up is a group of people that are brought together to be members of a team or to take part in a particular event.
a line-up in a political situation is the way that the people involved have grouped themselves into different sides or parties.
arrangement, order; group of people or things that are arranged in a line (i.e. to be inspected or identified); number of people or groups who have come together for a specific purpose

دیکشنری تخصصی

[سینما] تنظیم
[ریاضیات] همترازی، به صف در آمدن، قطار شدن

مترادف و متضاد

تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

مرتب کردن (فعل)
order, range, regulate, arrange, set, serialize, dispose, marshal, collocate, put in order, regularize, classify, tidy, draw up, redd, line up, straighten

اماده و مجهز کردن (فعل)
line up

صف (اسم)
muster, row, series, army, queue, lineup, array, rank, formation, cue, file

طرز قرار گیری (اسم)
order, lineup

ترتیب جای بازیکنان فوتبال (اسم)
lineup

جملات نمونه

1. what's the t. v. lineup for tonight?
برنامه ی نمایشات تلویزیونی امشب چیست ؟

2. he is taken out of the lineup for today
او از فهرست بازیکنان امروز حذف شده است.

3. Line up against the window so that you can be seen.
[ترجمه ترگمان]پشت پنجره صف بکشید تا بتوانید آن ها را ببینید
[ترجمه گوگل]خط را روی پنجره بگذارید تا ببیند

4. I'd like you to line up in twos, please.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم که شما دوتا دوتا رو به هم وصل کنید
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما را در دوازده رأی دهید، لطفا

5. Make sure you line up the sights before you fire the gun.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شو که قبل از اینکه اسلحه شلیک کنی جلوی چشم هاش رو بگیری
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که قبل از اینکه اسلحه را بشکنید، منظره ها را می بندید

6. When the images line up exactly, the projectors should be fixed in place.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تصاویر به طور دقیق شکل می گیرند، طراحان باید به جای خود ثابت شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تصاویر دقیقا درست می شوند، پروژکتور ها باید در جای خود ثابت شوند

7. Gas cookers are adjustable in height to line up with your kitchen work top.
[ترجمه ترگمان]اجاق گاز در ارتفاع قابل تنظیم قرار دارد تا در بالای سر کار آشپزخانه تان قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]اجاق گاز در ارتفاع قابل تنظیم می باشد تا با آشپزخانه شما کار کند

8. I would line up my toys on this windowsill and play.
[ترجمه ترگمان]من اسباب بازی هام رو روی لبه پنجره نصب می کردم و بازی می کردم
[ترجمه گوگل]من اسباب بازی های خود را بر روی این پنجره و بازی می کنم

9. Line up the glasses and I'll fill them.
[ترجمه ترگمان]لیوان ها را ببندید و من آن ها را پر می کنم
[ترجمه گوگل]عینک ها را مرتب کنید و آنها را پر می کنم

10. Men line up in the yard, smoking and passing around flasks and bottles while they wait their turn inside.
[ترجمه ترگمان]مردان در حیاط صف کشیده اند، سیگار می کشند و به اطراف پر از flasks و بطری ها سر می زنند، در حالی که می ایستند
[ترجمه گوگل]مردان در حیاط ایستاده، سیگار می کشند و در اطراف بطری ها و بطری ها می روند، در حالی که به نوبت خود منتظرند

11. Later, hundreds of others would line up behind us. Rumors of all kinds circulated.
[ترجمه ترگمان]بعد، صدها نفر دیگر پشت سرمان صف می بستند شایعاتی بر سر زبان ها افتاده بود
[ترجمه گوگل]بعدها صدها نفر دیگر پشت سر ما ایستادند شایعات از همه نوع گسترش یافت

12. Flares feature highly in the line up, as do dizzy platform shoes that defy gravity.
[ترجمه ترگمان]ویژگی Flares به شدت در خط بالا است، مانند کفش های پاشنه بلند، که جاذبه را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]شعله ها به شدت در رده بندی قرار دارند، همانطور که کفش های پلتفرم غول پیکری را که گرانش را برآورده می کنند

13. Align to line up typeset or other graphic material as specified, using a base or vertical line as the reference point.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک خط عمودی یا عمودی به عنوان نقطه مرجع، خط up یا دیگر مطالب گرافیکی را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]به صورت خطی و یا خطی عمودی به عنوان نقطه مرجع، خطوط را به ترتیب مطابق با نوع یا دیگر مواد گرافیکی قرار دهید

14. Simply line up the shelf in position, using a spirit level, before permanent fixing for a really professional result.
[ترجمه ترگمان]تنها با استفاده از سطح روح، قبل از ثابت کردن دائمی برای یک نتیجه حرفه ای، قفسه را در موقعیت قرار دهید
[ترجمه گوگل]به سادگی قفسه را در موقعیت، با استفاده از سطح روح، قبل از ثابت ثابت برای یک نتیجه واقعا حرفه ای

15. The whole squad would line up and hit the new cap's backside with a wooden stick until it became quite painful.
[ترجمه ترگمان]تمام افراد گروه از صف خارج می شدند و با چوبی که تا آن اندازه دردناک بودند به کفل اسب ضربه می زدند
[ترجمه گوگل]کل تیم در کنار یک ضربه چوبی چوبی قرار می گیرد و تا زمانی که کاملا دردناک باشد، کلاهک جدید را به هم می ریزد

16. The Chinese offensive lineup can be a minefield for opposing blockers.
[ترجمه ترگمان]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مسدود کننده های مخالف باشد
[ترجمه گوگل]ترکیب تهاجمی چین می تواند یک میدان مین برای مخالفان مسدود کننده ها باشد

17. Lineup table a table with an illuminated top used for preparing and checking alignment of page layouts and paste-ups.
[ترجمه ترگمان]میز Lineup یک میز با بالا روشن برای آماده سازی و چک کردن چیدمان های صفحات و چسباندن صفحات را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]جدول ستونی یک جدول با نور بالا که برای آماده سازی و بررسی هم ترازی صفحات صفحه و چسباندن استفاده می شود

18. Prosecutors will present a shorter lineup during the penalty phase, Jacobs said.
[ترجمه ترگمان]جاکوبز گفت که دادستان ها در طی مرحله مجازات یک ترکیب کوتاه تر ارائه خواهند داد
[ترجمه گوگل]جاکوبز گفت، دادستان ها در دوران مجازات یک سری کوتاه تر ارائه خواهند داد

19. On Off the Wall Jones utilized an all-star lineup of musicians and writers who could work in a variety of styles.
[ترجمه ترگمان]در خارج از دیوار، جونز از ترکیب همه ستارگان موسیقی دانان و نویسندگانی استفاده کرد که می توانستند در انواع مختلفی از سبک ها کار کنند
[ترجمه گوگل]در خاموش دیوار جونز استفاده از ستاره تمام ستاره از نوازندگان و نویسندگان است که می تواند در سبک های مختلف کار می کنند

20. Starting lineup for the two-time defending world champion Houston Rockets recently has been, drum roll, please. . . .
[ترجمه ترگمان]تیم شروع برای دو بار مدافع عنوان قهرمانی تیم هیوستون راکتز اخیرا بوده است، طبل درام، لطفا
[ترجمه گوگل]هوستون راکت ها به تازگی رشته های شروع شده برای دوبار دفاع از قهرمان جهان، رول درام، لطفا

21. She picked Graham out of a police lineup after he was arrested for unrelated crimes.
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه به خاطر جرایم نامربوط دستگیر شد، گراه ام را از یک صف پلیس برکنار کرد
[ترجمه گوگل]پس از اینکه او برای جنایات غیرمجاز دستگیر شد، گراهام را از یک ستاد پلیس انتخاب کرد

22. It s going to be tough with this lineup tomorrow.
[ترجمه ترگمان]فردا صبح خیلی سر و کله زدن پیدا می شه
[ترجمه گوگل]این اتفاق می افتد به سختی با این ترکیب در فردا

23. When Sanders moved into the lineup, quarterbacks took aim at the other side.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ساندرز وارد صف شد، quarterbacks سمت دیگر را نشانه گرفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که ساندرز به ترکیب تیم منتقل شد، سرمربی ها در سمت دیگر قرار گرفتند

24. Then a quick return to the lineup was marred by nine turnovers in two games.
[ترجمه ترگمان]سپس یک بازگشت سریع به ترکیب با ۹ دست گردش در دو بازی خراب شد
[ترجمه گوگل]پس از آن بازگشت سریع به ستون توسط 9 بازی در دو بازی بدست آمد

25. Hostetler rejoined the lineup Sunday, after missing two games with strained ligaments in his right knee.
[ترجمه ترگمان]یکشنبه بعد از اینکه دو بازی را با یک رباط مصنوعی روی زانوی راستش از دست داد، دوباره به کار خود ادامه دادند
[ترجمه گوگل]Hostetler یک روز پس از از دست دادن دو بازی با رباط های تناسلی در زانوی راست او دوباره به ترکیب رفت

26. Next week, with or without Young in the lineup, the 49ers know their margin for error will be dramatically reduced.
[ترجمه ترگمان]هفته آینده، با یا بدون جوان در صف، ۴۹ مشتری می دانند که حاشیه خطای آن ها به شدت کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]هفته آینده، با یا بدون Young در ترکیب، 49ers میدانند که حاشیه آنها برای خطا به طور چشمگیری کاهش خواهد یافت

27. The Blues' starting lineup was not announced, so the fans had to save their catcalls for the game.
[ترجمه ترگمان]ترکیب تیم بلوز اعلام نشد، بنابراین طرفداران مجبور شدند catcalls خود را برای بازی ذخیره کنند
[ترجمه گوگل]ترکیب اصلی Blues اعلام نشده بود، بنابراین طرفداران مجبور بودند برای بازی بازی های خود را ذخیره کنند

28. The proposed new lineup also drops Comedy Central, which often helps channel surfers flee the tedium of network programming.
[ترجمه ترگمان]ترکیب جدید پیشنهادی همچنین کمدی سنترال را به نمایش می گذارد که اغلب به کانالی کمک می کند که از یکنواختی برنامه ریزی شبکه فرار می کنند
[ترجمه گوگل]مجموعه جدید پیشنهاد شده همچنین Comedy Central را قطعی می کند، که اغلب به کانال خوانندگان فرار می کند که از برنامه نویسی شبکه پشتیبانی می کند

29. The lineup appears to be strong from top to bottom, but all the players know Bagwell is the key component.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ترکیب از بالا تا پایین قوی است، اما همه بازیکنان می دانند که Bagwell مولفه کلیدی است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این ترکیب از بالا به پایین قوی باشد، اما همه بازیکنان می دانند Bagwell جزء کلیدی است

30. He succeeded simply in insinuating himself into the lineup of Washington regulars: a huckster in continual search of a hustle.
[ترجمه ترگمان]او به سادگی توانست خود را در صف افراد ارتش منظم واشنگتن قرار دهد: مرد عامی که در جستجوی عجله و شتاب بود
[ترجمه گوگل]او موفق شد به سادگی خود را به خط مقدم واشنگتن واگذار کند: یک هتتر در جستجو مداوم از یک شلوغی

پیشنهاد کاربران

برنامه های روزانه

به صف شدن

line - up ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: هم خطی 2
تعریف: 1. قرار دادن خط فرضی هواگرد در خط مستقیم به سمت هدف یا هواگرد دیگر یا باند پرواز و امثال آنها 2. قرار گرفتن هواگرد بر روی باند پیش از برخاستن

به صف شدن😎
در فوتبال به جایگیری و قرار گرفتن بازیکنان در موقعیت میگن.

هم ردیف بودن
هم ردیف شدن

form a line

در یک خط قرار گرفتن، به خط شدن، با هم در یک امتداد یا راستا بودن

ارتقاع یافتن ' پیشرفت کردن

هماهنگ کردن

صف شناسایی

جمع کردن، گردآوردن

ترکیب
شکل ظاهری
شکل و شمایل
نمای بیرونی
آنچه در ظاهر قابل مشاهده است

I don't know why they're lined up.
من نمی دانم چرا آنها صف کشیده بودند.

صف کشیدن، به ردیف ایستادن
در فوتبال به معنی ترکیب تیم

مرتب بودن ( جفت و جور بودن , راست و ریست بودن )
I have lined up everything
همه چیزارو مرتب ( راست و ریست ) کردم

در یک راستا قرار گرفتن
MOON LINES UP WITH FULL MARS
ماه با مریخ در یک راستا قرار می گیرد

Formed a line

حرفا رو یکی کردن


کلمات دیگر: