اخلاقا
morally
اخلاقا
انگلیسی به فارسی
اخلاقی
اخلاقا
انگلیسی به انگلیسی
• from a moral point of view; virtuously; according to the principles of morality
جملات نمونه
1. morally bankrupt
از نظر اخلاقی مردود (ورشکسته)
2. taking advantage of his simplicity is morally reprehensible
سو استفاده از سادگی او از نظر اخلاقی نکوهیده است.
3. Can her actions be morally justified?
[ترجمه ترگمان]آیا اعمال او از نظر اخلاقی موجه است؟
[ترجمه گوگل]آیا اعمال او میتواند اخلاقی باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا اعمال او میتواند اخلاقی باشد؟
4. She described the new policy as "morally indefensible".
[ترجمه ترگمان]او سیاست جدید را \"غیرقابل دفاع\" توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او خط مشی جدید را به عنوان 'غیرقابل اخلاقی' توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او خط مشی جدید را به عنوان 'غیرقابل اخلاقی' توصیف کرد
5. What you did wasn't illegal, but it was morally wrong .
[ترجمه ترگمان]کاری که تو کردی غیر قانونی بود، اما از نظر اخلاقی هم اشتباه بود
[ترجمه گوگل]آنچه انجام دادید غیرقانونی نبود، اما از نظر اخلاقی اشتباه بود
[ترجمه گوگل]آنچه انجام دادید غیرقانونی نبود، اما از نظر اخلاقی اشتباه بود
6. Her reasons for acting are morally defensible.
[ترجمه ترگمان]دلایل او برای عمل کردن از نظر اخلاقی قابل دفاع هستند
[ترجمه گوگل]دلایل او برای انجام اقدامات اخلاقی قابل دفاع است
[ترجمه گوگل]دلایل او برای انجام اقدامات اخلاقی قابل دفاع است
7. I am morally certain that he is incapable of deliberately harming anyone.
[ترجمه ترگمان]من از لحاظ اخلاقی مطمئن هستم که او قادر به آسیب رساندن به کسی نیست
[ترجمه گوگل]من از لحاظ اخلاقی مطمئن هستم که او قادر به آسیب رساندن به هر کس نیست
[ترجمه گوگل]من از لحاظ اخلاقی مطمئن هستم که او قادر به آسیب رساندن به هر کس نیست
8. Art is not there to improve you morally.
[ترجمه ترگمان]هنر آنجا نیست که تو را از نظر اخلاقی بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]هنر وجود ندارد که شما را به لحاظ اخلاقی بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]هنر وجود ندارد که شما را به لحاظ اخلاقی بهبود بخشد
9. What he did was morally wrong.
[ترجمه ترگمان]کاری که اون کرده از نظر اخلاقی اشتباه بود
[ترجمه گوگل]آنچه او انجام داد اخلاقا اشتباه بود
[ترجمه گوگل]آنچه او انجام داد اخلاقا اشتباه بود
10. She thinks she's morally superior to the rest of us.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند از لحاظ اخلاقی از بقیه ما برتر است
[ترجمه گوگل]او فکر می کند او از لحاظ اخلاقی بالاتر از بقیه ما است
[ترجمه گوگل]او فکر می کند او از لحاظ اخلاقی بالاتر از بقیه ما است
11. The Constitution is not morally neutral but is based on certain central values.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی از نظر اخلاقی خنثی نیست بلکه براساس ارزش های مرکزی خاص است
[ترجمه گوگل]قانون اساسی از لحاظ اخلاقی خنثی نیست اما بر اساس ارزش های مرکزی خاص است
[ترجمه گوگل]قانون اساسی از لحاظ اخلاقی خنثی نیست اما بر اساس ارزش های مرکزی خاص است
12. They thought slavery was morally wrong.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که بردگی اخلاقی است
[ترجمه گوگل]آنها فکر کردند که برده داری از نظر اخلاقی اشتباه است
[ترجمه گوگل]آنها فکر کردند که برده داری از نظر اخلاقی اشتباه است
13. Poisoning the earth's atmosphere is ecologically and morally unjustifiable.
[ترجمه ترگمان]مسمومیت با اتمسفر زمین از نظر اخلاقی و از نظر اخلاقی غیرقابل توجیه است
[ترجمه گوگل]مسمومیت جو زمین از لحاظ زیست شناختی و اخلاقی غیر قابل اثبات است
[ترجمه گوگل]مسمومیت جو زمین از لحاظ زیست شناختی و اخلاقی غیر قابل اثبات است
14. Is there a morally relevant difference between human life and animal life?
[ترجمه ترگمان]آیا تفاوتی میان حیات انسان و حیات وحش وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا بین زندگی انسانی و زندگی حیوانی تفاوت معنوی وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا بین زندگی انسانی و زندگی حیوانی تفاوت معنوی وجود دارد؟
15. I felt morally obliged to do the best I could for her.
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم که از نظر اخلاقی باید بهترین کاری را بکنم که می توانستم برای او انجام دهم
[ترجمه گوگل]من از لحاظ اخلاقی موظفم که بهترین کار را برای او انجام دهم
[ترجمه گوگل]من از لحاظ اخلاقی موظفم که بهترین کار را برای او انجام دهم
پیشنهاد کاربران
اخلاقی، مطابق اخلاق، طبق موازین اخلاقی، به احتمال قوق، به احتمال قریب به یقین.
اخلاق نیکو , اخلاق پسندیده
مترادف کلمه ethical
مترادف کلمه ethical
از نظر اخلاقی، در دیدگاه اخلاقی
کلمات دیگر: