(بیش از حد) صرفه جویی کردن
pinch pennies
(بیش از حد) صرفه جویی کردن
جملات نمونه
1. When we were first married we had to pinch pennies just to get by.
[ترجمه ترگمان]وقتی ازدواج کردیم، مجبور شدیم پول صرفه جویی کنیم، فقط برای اینکه سر و کله بزنیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما برای اولین بار ازدواج کردیم، مجبور بودیم پول را فقط برای دریافت درآوریم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما برای اولین بار ازدواج کردیم، مجبور بودیم پول را فقط برای دریافت درآوریم
2. We decided not to pinch pennies with our upcoming party.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که با حزب آینده خودمان پول خرد کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که پنی ها را با حزب آینده ما خرج نکنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که پنی ها را با حزب آینده ما خرج نکنیم
3. We learned how to pinch pennies when we were strapped for cash.
[ترجمه ترگمان]ما یاد گرفتیم که زمانی که برای پول نقد بسته بودیم چگونه پنی بدهیم
[ترجمه گوگل]وقتی پول نقد گرفتیم، یاد گرفتیم که چگونه پول نقد را خرج کنیم
[ترجمه گوگل]وقتی پول نقد گرفتیم، یاد گرفتیم که چگونه پول نقد را خرج کنیم
4. We must pinch pennies to make ends meet.
[ترجمه ترگمان]ما باید مقداری پول خرد کنیم تا به هم برسیم
[ترجمه گوگل]ما باید سکه ها را خرج کنیم تا جلوی دیدار را بگیرند
[ترجمه گوگل]ما باید سکه ها را خرج کنیم تا جلوی دیدار را بگیرند
5. Now that you have a good - paying job, you don't have to pinch pennies.
[ترجمه ترگمان]حالا که تو یه شغل خوب داری مجبور نیستی پول خرد کنی
[ترجمه گوگل]اکنون که شما یک کار خوب انجام می دهید، لازم نیست که سکه ها را خرج کنید
[ترجمه گوگل]اکنون که شما یک کار خوب انجام می دهید، لازم نیست که سکه ها را خرج کنید
6. When Tom and Mary were saving money to buy a house, they had to pinch pennies.
[ترجمه ترگمان]وقتی تام و مری برای خریدن یک خانه پول پس انداز می کردند، مجبور بودند سکه ها را بخورند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تام و ماری برای خرید یک خانه صرفه جویی کردند، آنها مجبور بودند که سکه را خرج کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تام و ماری برای خرید یک خانه صرفه جویی کردند، آنها مجبور بودند که سکه را خرج کنند
7. When Tom and Marry were saving to buy a house, they had to pinch pennies.
[ترجمه ترگمان]وقتی که تام و مری برای خرید یک خانه پس انداز می کردند، آن ها مجبور بودند پول خرد کنند
[ترجمه گوگل]وقتی که تام و جورج برای خرید یک خانه صرفه جویی کرد، آنها مجبور بودند سکه را خرج کنند
[ترجمه گوگل]وقتی که تام و جورج برای خرید یک خانه صرفه جویی کرد، آنها مجبور بودند سکه را خرج کنند
8. She loved to shop and buy clothes, while I tended to pinch pennies.
[ترجمه ترگمان]او عاشق خرید و خرید لباس بود، در حالی که من تمایل داشتم پنی بدهم
[ترجمه گوگل]او دوست داشت به خرید و خرید لباس، در حالی که من تمایل به خرج کردن سکه
[ترجمه گوگل]او دوست داشت به خرید و خرید لباس، در حالی که من تمایل به خرج کردن سکه
9. We'll have to spend money when necessary . Don't try to pinch pennies all the time.
[ترجمه ترگمان]وقتی لازم شد باید پول خرج کنیم سعی نکن همیشه پول خرد کنی
[ترجمه گوگل]ما مجبوریم وقت لازم را صرف پول کنیم سعی نکنید همه سکه را خرج کنید
[ترجمه گوگل]ما مجبوریم وقت لازم را صرف پول کنیم سعی نکنید همه سکه را خرج کنید
پیشنهاد کاربران
وضعیت مالی خوبی نداشتن
کلمات دیگر: