کلمه جو
صفحه اصلی

voiced


(در ترکیب) صدا، (انسان و غیره) دارای صدا، ناطق، بیان شده از راه سخن، گفتاری، سخنی، آوایی

انگلیسی به فارسی

(انسان و غیره) دارای صدا، ناطق


(در ترکیب) صدا


بیان شده از راه سخن، گفتاری، سخنی


(برخی حرفه‌ای بی‌صدا مانند M و B و Z) واکبر، آوایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a voice of a specified kind.

- The children loved their soft-voiced teacher.
[ترجمه ترگمان] بچه ها معلم soft را دوست داشتند
[ترجمه گوگل] بچه ها دوست داشتند که معلم نرم شوند

(2) تعریف: expressed using the voice.
متضاد: unvoiced
مشابه: vocal

- There were no voiced objections to the proposal.
[ترجمه ترگمان] هیچ اعتراضی به این پیشنهاد وجود نداشت
[ترجمه گوگل] هیچ مخالفتی با این پیشنهاد صورت نگرفت

• having a voice of a particular kind (e.g. high-voiced); expressed vocally; tonal, resonant
a voiced speech sound is one that is produced with vibration of the vocal cords; a technical term in linguistics.

جملات نمونه

1. they voiced their approval
آنان موافقت خود را شفاها اعلام کردند.

2. They voiced their approval of the plan.
[ترجمه ترگمان]آن ها موافقت خود را از این برنامه ابراز کردند
[ترجمه گوگل]آنها موافقت خود را از این طرح اعلام کردند

3. Shopkeepers voiced their outrage at the new tax.
[ترجمه ترگمان]مغازه داران مغازه داران خشم خود را نسبت به مالیات جدید ابراز کردند
[ترجمه گوگل]مغازه داران خشم خود را در مالیات جدید ابراز کردند

4. Doctors have voiced fears that we may be facing an epidemic.
[ترجمه ترگمان]پزشکان ابراز نگرانی کرده اند که ممکن است ما با یک بیماری همه گیر روبرو شویم
[ترجمه گوگل]پزشکان ترس را ابراز کرده اند که ممکن است ما یک بیماری همه گیر داشته باشیم

5. These criticisms are commonly voiced by those who have some political axe to grind.
[ترجمه ترگمان]این انتقادات عموما توسط کسانی که یک تبر سیاسی برای آسیاب کردن دارند، ابراز می شود
[ترجمه گوگل]این انتقادات معمولا توسط کسانی که برخی از محورهای سیاسی وجود دارد را بیان می کنند

6. By the 1530s social grievances were again being voiced.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، مشاجرات اجتماعی در سال دوباره به گوش مردم رسید
[ترجمه گوگل]تا دهه 1530 دوباره شکایات اجتماعی دوباره منتشر شد

7. NATO generals voiced reservations about making air strikes.
[ترجمه ترگمان]سران ناتو نسبت به ایجاد حملات هوایی ابراز تردید کردند
[ترجمه گوگل]ژنرال های ناتو درباره ساختن حملات هوایی ابراز تردید کردند

8. The union has voiced its disquiet about the way the protest was handled.
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه ناآرامی خود را در مورد نحوه رسیدگی به این اعتراض ابراز کرده است
[ترجمه گوگل]این اتحادیه نگرانی خود را نسبت به نحوه رفتار اعتراضی ابراز کرده است

9. A number of parents have voiced concern about their children's safety.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از والدین در مورد امنیت کودکان خود ابراز نگرانی کرده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از والدین نگرانی درباره ایمنی کودکان خود را ابراز کرده اند

10. A couple of people raised/voiced objections.
[ترجمه ترگمان]چند نفر اعتراض کردند \/ ابراز مخالفت کردند
[ترجمه گوگل]چند نفر از اعتراضات مطرح شد

11. They voiced their criticism in coded statements.
[ترجمه ترگمان]آن ها انتقادات خود را به طور کدگذاری شده ابراز کردند
[ترجمه گوگل]آنها انتقاد خود را در اظهارات کدگذاری بیان کردند

12. He voiced his solidarity with the weak and defenceless.
[ترجمه ترگمان]همبستگی خود را با ضعفا و بی دفاع اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او همبستگی خود را با ضعیف و بی دفاع ابراز کرد

13. "Th"should be voiced in "this" but not in "think".
[ترجمه ترگمان]\"این\" باید در \"این\" بیان شود، اما نه در \"تفکر\"
[ترجمه گوگل]'Th' باید در 'این' ابراز شود، اما نه در 'فکر می کنم'

14. Some scientists have voiced concern that the disease could be passed on to humans.
[ترجمه ترگمان]برخی دانشمندان ابراز نگرانی کرده اند که این بیماری می تواند به انسان ها منتقل شود
[ترجمه گوگل]بعضی از دانشمندان نگرانی خود را ابراز کردند که این بیماری می تواند به انسان منتقل شود

15. Campaigners have voiced disappointment over the government's decision.
[ترجمه ترگمان]مبارزان نسبت به تصمیم دولت ابراز ناامیدی کرده اند
[ترجمه گوگل]مخالفان ناامیدی در مورد تصمیم دولت ابراز کردند

loud-voiced

دارای صدای بلند


پیشنهاد کاربران

واک دار ( زبانشناسی )

ابراز کردن

صدادار

voiced ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: واک دار
تعریف: آوایی که تولید آن با ارتعاش تارآواها همراه است


کلمات دیگر: