لگد زدن، پا زدن، با پا زدن
kicking
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• lively, active, very much alive (slang)
act of striking with the foot; act of making a thrusting movement with the foot
act of striking with the foot; act of making a thrusting movement with the foot
جملات نمونه
1. they were kicking about low wages
آنها از مزد کم شکایت می کردند.
2. alive and kicking
زنده و سرحال،سر و مر و گنده
3. alive and kicking
سر و مر و گنده،زنده و پرفعالیت،هنوز در قید حیات و فعال
4. cussing and kicking
(با) فحش و لگد
5. the child was kicking and crying
کودک لگد می پراند و گریه می کرد.
6. in that country they force addicts into kicking their habbits
در آن کشور معتادان را وادار به ترک اعتیاد می کنند.
7. The boys were kicking a ball around in the yard.
[ترجمه مبینا] در اطراف حیاط پسران به توپ لگد میزدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در حیاط مجلس رقص می کردند[ترجمه گوگل]پسران لگد زدن یک توپ در حیاط بود
8. The boys were kicking an old ball around.
[ترجمه ترگمان]بچه ها مشغول لگد زدن به یک مجلس رقص قدیمی بودند
[ترجمه گوگل]پسران لگد زدن یک توپ قدیمی را در اطراف
[ترجمه گوگل]پسران لگد زدن یک توپ قدیمی را در اطراف
9. She fought off her attacker by kicking him in the balls.
[ترجمه ترگمان]با لگد زدن بهش، با لگد زدن به توپ، باه اش مقابله کرد
[ترجمه گوگل]او با ضربه زدن به او در توپ، با مهاجم خود مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]او با ضربه زدن به او در توپ، با مهاجم خود مبارزه کرد
10. The boys were kicking an old ball about.
[ترجمه ترگمان]بچه ها مشغول باز کردن یک مجلس رقص قدیمی بودند
[ترجمه گوگل]پسران لگد زدن یک توپ قدیمی در مورد
[ترجمه گوگل]پسران لگد زدن یک توپ قدیمی در مورد
11. He has been kicking against this transfer for weeks.
[ترجمه ترگمان]چند هفته است که با این انتقال مواجه شده است
[ترجمه گوگل]او برای هفته ها در برابر این انتقال موفق بوده است
[ترجمه گوگل]او برای هفته ها در برابر این انتقال موفق بوده است
12. The baby was kicking and screaming.
[ترجمه ترگمان]بچه لگد می زد و جیغ می کشید
[ترجمه گوگل]کودک لگد زد و فریاد زد
[ترجمه گوگل]کودک لگد زد و فریاد زد
13. The little girl was crying and kicking.
[ترجمه ترگمان]دخترک گریه می کرد و لگد می زد
[ترجمه گوگل]دختر کوچک گریه کرد و لگد زد
[ترجمه گوگل]دختر کوچک گریه کرد و لگد زد
14. He slapped his sister, who retaliated by kicking him.
[ترجمه ترگمان]او به خواهرش سیلی زد که با لگد او تلافی کرد
[ترجمه گوگل]او خواهر خود را که با لگد زدن با او دست به گریبان بود ضربه زد
[ترجمه گوگل]او خواهر خود را که با لگد زدن با او دست به گریبان بود ضربه زد
15. He rolled over in the sand, kicking wildly.
[ترجمه ترگمان]او روی ماسه ها غلتی زد و وحشیانه شروع به لگد زدن کرد
[ترجمه گوگل]او در شن و ماسه لگد زد و لگد زد
[ترجمه گوگل]او در شن و ماسه لگد زد و لگد زد
16. I found this book kicking about upstairs; is it yours?
[ترجمه ترگمان]من این کتاب را در طبقه بالا پیدا کردم، آن مال شماست؟
[ترجمه گوگل]من این کتاب را در مورد طبقه بالا پیدا کردم؛ آیا مال شماست؟
[ترجمه گوگل]من این کتاب را در مورد طبقه بالا پیدا کردم؛ آیا مال شماست؟
پیشنهاد کاربران
شوت کردن
معناى پدیدار شدن هم دارد
مثلا
I feel an emotion kicking at me
حس میکنم که حسی در درونم پدیدار شده
مثلا
I feel an emotion kicking at me
حس میکنم که حسی در درونم پدیدار شده
درحال ضربه زدن.
لگد زدن شوت کردن . . . بعضی جا ها معنی سرحال و زنده هم می ده
پا زدن در نوزادی که اقدامی است که به رشد عضلات بزرگ ( پا ) کمک می کند و باعث می گردد نوزاد به توانایی غلت زدن دست پیدا کند.
شوت کردن ، لگد زدن
در اینجا Alive and Kicking معنی سرزنده و سرحال میده .
در اینجا Alive and Kicking معنی سرزنده و سرحال میده .
کلمات دیگر: