1.
همیشه مست
2. The drunkard tottered to the door.
[ترجمه ترگمان]مست مست به سوی در رفت
[ترجمه گوگل]مستخدم به درب بیفتد
3. A drunkard brushed against me in a rude way.
[ترجمه ترگمان]یک مرد مست با رفتاری گستاخانه با من تماس گرفت
[ترجمه گوگل]یک معتاد به شیوه ای بی رحمانه به من زد
4. That drunkard flung out the empty bottle.
[ترجمه ترگمان]آن مرد مست بطری خالی را بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]این مستی بطری خالی را بیرون آورد
5. The drunkard led a vicious life.
[ترجمه ترگمان]این مرد دائم الخمر یک زندگی شیطانی را رهبری می کرد
[ترجمه گوگل]مستخدم زندگی زشتی را به دنبال داشت
6. He became a skid row type of drunkard.
[ترجمه ترگمان]او به نوع row متوسل شد
[ترجمه گوگل]او یک نوع ردیف اسکیت مستی شد
7. The drunkard wavered out of the wineshop.
[ترجمه ترگمان]The از the متزلزل شد
[ترجمه گوگل]پناهجو از شرابخانه بیرون زد
8. A drunkard is unfit to drive.
[ترجمه ترگمان]آدم مست رانندگی برای رانندگی مناسب نیست
[ترجمه گوگل]یک ناهنجار برای رانندگی مناسب نیست
9. Seryozhka is a sluggard, a drunkard.
[ترجمه ترگمان]Seryozhka تنبل و a است
[ترجمه گوگل]سرژژکا لاغر، مستی است
10. The drunkard rolled up to me.
[ترجمه ترگمان]The به طرف من آمد
[ترجمه گوگل]مستخدم به من زد
11. The drunkard was turned out of the bar.
[ترجمه ترگمان]مست مست از بار خارج شد
[ترجمه گوگل]مستی از نوار خارج شد
12. They pitched the drunkard out.
[ترجمه ترگمان]They را بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها مستخدمین را بیرون آوردند
13. The fat old drunkard was found asleep in a bower of roses by some of the servants of the palace.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد چاق و چاق خوابیده بود و خواب می دید که بعضی از مستخدمین کاخ به خواب رفته اند
[ترجمه گوگل]بعضی از بندهای کاخ در یک گلدان گل رز، مستبد قدیمی چربی خوابیدند
14. To taste the elixir of life, become a drunkard in that mystic tavern!
[ترجمه ترگمان]برای چشیدن طعم زندگی، تبدیل به یک دائم الخمر در آن مسافرخانه اسرارآمیز شده است!
[ترجمه گوگل]برای لذت بردن از اکسیر زندگی، تبدیل شدن به یک مستی در آن میخانه عارف!
15. With a violent drunkard for a husband, he thought, that wretched woman must lead a life of terror.
[ترجمه ترگمان]باخود گفت: با یک مرد دائم الخمر چون شوهر باید زندگی وحشت زده را رهبری کند
[ترجمه گوگل]او با یک خدمتکار خشن برای یک شوهر، فکر کرد که زن ناخوشایند باید یک زندگی تروریست را رهبری کند