کلمه جو
صفحه اصلی

prowl


معنی : جستجو، پرسه، پرسه زدن، در پی شکار گشتن
معانی دیگر : (در جستجوی طعمه) دور گشتن، پلکیدن، تلاش، تکاپو، سرقت

انگلیسی به فارسی

درپی شکار گشتن، پرسه زدن، تلاش، پرسه، جستجو، تکاپو، سرقت


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: prowls, prowling, prowled
• : تعریف: to move about slowly and stealthily, as an animal stalks prey.
مترادف: creep, lurk, skulk, sneak
مشابه: slink, stalk, steal

- The burglars were prowling around the house.
[ترجمه Fatemeh] سارقان در اطراف خانه پرسه میزنند
[ترجمه امین] سارقان داشتند در اطراف خانه پرسه می زدند.
[ترجمه ترگمان] دزدها در خانه پرسه می زدند
[ترجمه گوگل] سرقت در اطراف خانه نفوذ کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to wander or roam through (a place) quietly and furtively, as in search of something.
مترادف: stalk
مشابه: explore, hunt, range, roam, rove, search, wander

- The police were prowling the area.
[ترجمه ترگمان] پلیس در اطراف محل پرسه می زد
[ترجمه گوگل] پلیس این منطقه را پرت کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of roaming stealthily; prowling.
مترادف: roam, rove
مشابه: hunt, stalk

- The cat was on the prowl.
[ترجمه ترگمان] گربه در حال پرسه زدن بود
[ترجمه گوگل] گربه در محاصره بود

• loitering, wandering; searching, seeking
seeking prey; wander, roam; look for -, search for -
when animals or people prowl around, they move around quietly, for example when they are hunting. verb here but can also be used as a count noun with a supporting word or phrase. e.g. they set out on their nightly prowl.

مترادف و متضاد

جستجو (اسم)
search, probe, research, rummage, quest, hunt, inquisition, disquisition, prowl

پرسه (اسم)
prowl

پرسه زدن (فعل)
moon, ramble, prog, rove, roam, loaf, saunter, knock about, prowl, loiter about, potter

در پی شکار گشتن (فعل)
prowl

move stealthily


Synonyms: cruise, hunt, lurk, nose around, patrol, range, roam, rove, scavenge, skulk, slink, snake, sneak, stalk, steal, stroll, tramp


Antonyms: rush


جملات نمونه

1. wolves prowl the forest
گرگ ها در جنگل پرسه می زنند.

2. The new administration are on the prowl for ways to reduce spending.
[ترجمه ترگمان]دولت جدید به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه هاست
[ترجمه گوگل]دولت جدید برای راه های کاهش هزینه ها تلاش می کند

3. There was a fox on the prowl near the chickens.
[ترجمه ترگمان]در جست و جوی مرغ ها یک روباه بود
[ترجمه گوگل]یک روباه در نزدیکی جوجه ها وجود دارد

4. The soldiers went on the prowl hoping to meet some girls.
[ترجمه ترگمان]سربازان به دنبال چند تا دختر می گشتند
[ترجمه گوگل]سربازان به امید دیدار با برخی از دختران رفتند

5. Our cats go on the prowl at night, and then they sleep here all day.
[ترجمه ترگمان]گربه ما شب ها گردش می کند و بعد تمام روز اینجا می خوابند
[ترجمه گوگل]گربه های ما در شب به خواب می روند و پس از آن همه روز در آنجا می خوابند

6. She's always on the prowl for bargains.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه دنبال bargains
[ترجمه گوگل]او همیشه به دنبال معامله است

7. There was a fox on the prowl near the chicken coop.
[ترجمه ترگمان]یک روباه در اطراف لانه مرغ ها پرسه می زد
[ترجمه گوگل]یک روباه بر روی خزنده در نزدیکی جوجه مرغ وجود دارد

8. I find Rainbow in her taxi, on the prowl.
[ترجمه ترگمان]در تاکسی او رنگین کمان را می بینم، به کمین نشسته است
[ترجمه گوگل]رنگین کمان را در تاکسی خود پیدا می کنم

9. Dreamy, deft and economical, it was born to prowl the airwaves.
[ترجمه ترگمان]Dreamy، ماهرانه و مقرون به صرفه، برای پرسه زدن در امواج رادیویی به دنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]رویا، حیله گر و اقتصادی، متولد شد تا موج های رادیویی را بشکند

10. Musicians often finish their set and prowl the fairgrounds in search of new sounds and soul food.
[ترجمه ترگمان]نوازندگان اغلب مجموعه خود را به پایان می رسانند و در جستجوی صداهای جدید و غذای روح پرسه می زنند
[ترجمه گوگل]موسیقی گرایان اغلب مجموعه خود را به نمایشگاه و نمایشگاه نمایشگاه در جستجوی صداهای جدید و غذای روح می برند

11. Countless watchdogs prowl around the budget-making process.
[ترجمه ترگمان]سگ های نگهبان بی شمار در حال پرسه زدن در اطراف فرآیند تصمیم گیری هستند
[ترجمه گوگل]شمار زیادی نظارت بر روند فرآیند بودجه

12. Dada had disappeared on some sort of little prowl of his own.
[ترجمه ترگمان]بابا با چند تا جست و جوی کوچکی از او ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]Dada در نوعی کمی از خود را ناپدید شد

13. Major stores here had their buyers on the prowl for evening wear months ago.
[ترجمه ترگمان]اینجا انبار مهمات چند ماه پیش buyers را پیدا کرده بودند
[ترجمه گوگل]فروشگاه های بزرگ در اینجا مشتریان خود را در قدم زدن برای شب شبانه چند ماه پیش بود

14. You were scratchy as a cat on the prowl.
[ترجمه ترگمان] تو در حال پرسه زدن یه گربه بودی
[ترجمه گوگل]شما به عنوان یک گربه بر روی خراش پوشیده بود

Wolves prowl the forest.

گرگ‌ها در جنگل پرسه می‌زنند.


bloodthirsty bandits that prowled the highways

سارقین خون‌آشامی که در جاده‌ها می‌گشتند


German submarines were prowling along our coasts.

زیردریایی‌های آلمان در کرانه‌های ما می‌پلکیدند.


پیشنهاد کاربران

پرسه زدن


در جستجوی طعمه گشتن،
در جستجوی طعمه پرسه زدن
E. g. The world she lives in is a jungle, where people prowl like wild animals
دنیایی که اون توش زندگی میکنه، جاییه که آدما مثل حیوانات وحشی دنبال طعمه میگردن


کلمات دیگر: