1. The architecture tends to be four-square and unimaginative.
[ترجمه ترگمان]این معماری تمایل دارد چهار نوع میدان و قوه تخیل داشته باشد
[ترجمه گوگل]معماری تمایل دارد که چهار مربع و غیرقابل انعطاف باشد
2. The food was adequate but unimaginative.
[ترجمه سعید] غذا کافی بود، اما قابل تصور نبود
[ترجمه آنی] غذا کافی و غیر قابل تصور بود.
[ترجمه ترگمان]غذا کفایت می کرد، اما بدون فکر
[ترجمه گوگل]غذا کافی بود اما غیرقابل تشخیص بود
3. Her second husband was a steady, unimaginative, corporate lawyer.
[ترجمه ترگمان]شوهر دومش، یک وکیل دعاوی، بدون unimaginative، بدون unimaginative و بدون unimaginative بود
[ترجمه گوگل]شوهر دومش یک وکیل مدافع و غیرقابل انکار بود
4. The production was plodding and unimaginative.
[ترجمه ترگمان]تولید مثل کار طاقت فرسا و unimaginative بود
[ترجمه گوگل]تولید انبوه و غیرقابل انعطاف بود
5. He is an unimaginative individual who does everything by the book.
[ترجمه ترگمان]او فردی با قوه تخیل است که همه چیز را به وسیله کتاب انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او فرد غیرمعمول است که همه چیز را از طریق کتاب انجام می دهد
6. His profanity was unimaginative.
[ترجمه ترگمان] کفر اون بی خیالش بود
[ترجمه گوگل]غرور او غرورآفرین بود
7. He's so slow, so unimaginative, so lifeless.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی کند و بی unimaginative
[ترجمه گوگل]او خیلی کند است، بنابراین غیرقابل انعطاف است، بنابراین بی روح
8. Law was a highly efficient, rather unimaginative, detailed administrator, given political force by a strong sense of partisan combativeness.
[ترجمه ترگمان]قانون یک مدیر دقیق، نسبتا با قوه تخیل، با توجه به نیروی سیاسی با حس قوی از مبارزه طلبی حزبی بود
[ترجمه گوگل]قانون یک مدیر بسیار کارآمد و نه غیرمعمول و دقیق بود، با توجه به نیروی سیاسی با حس قوی از مبارزات حزبی، به قدرت رسید
9. Imaginative people are winners. Unimaginative people are losers. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]Imaginative نفر برنده هستند unimaginative نفر بازنده هستند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]مردم تصور کننده برنده هستند افراد غیرقابل انکار بازنده هستند دکتر T P Chia
10. Deaf workers find their careers blocked by unimaginative employers.
[ترجمه ترگمان]کارگران ناشنوا در حال یافتن شغل خود توسط کارفرمایان unimaginative قوه تخیل هستند
[ترجمه گوگل]کارگران ناشنوا کارفرمایان غیرقابل انکار را مسدود می کنند
11. Down deep, Clive was unimaginative, inactive, petty, unquestioning.
[ترجمه ترگمان]عمیق پایین، کلایو بدون فکر، بدون هیچ کاری، پست و بی چون و چرا عاری از تخیل بود
[ترجمه گوگل]پایین عمیق، کلوی غیرقابل انکار، غیرفعال، کوچک و بی پروا بود
12. But to the eye of the ordinary, unimaginative traveler, they are invisible.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر مسافر معمولی، بی unimaginative، آن ها نامریی هستند
[ترجمه گوگل]اما به نظر مسافر عادی و غیرقابل انعطاف، آنها نامرئی هستند
13. Film critics called it a monumentally unimaginative movie.
[ترجمه ترگمان]منتقدان فیلم آن را یک فیلم ماندگار و ساختگی خواندند
[ترجمه گوگل]منتقدان فیلم آن را یک فیلم غافل گیرانه به یاد ماندنی نامیدند
14. The newspaper called the plan timid and unimaginative.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه این طرح را timid و unimaginative خواند
[ترجمه گوگل]این روزنامه این برنامه را ترسو و غیرقابل انکار دانست
15. Little Boys who play truant from school are unimaginative.
[ترجمه ترگمان]بچه های کوچک که از مدرسه فرار می کنند، بی unimaginative
[ترجمه گوگل]پسران کوچک که از مدرسه بازی می کنند، غیرقابل انکار هستند