کلمه جو
صفحه اصلی

tipping point

پیشنهاد کاربران

نقطه تحول یا عطف

معادل دقیق و خوب برای tipping point در فارسی � نقطه اوج � است. یعنی نقطه ای که تمام اتفاقات و تغییرات کوچک به بالاترین سطح اهمیت خود می رسند. نباید این عبارت را با Turning point که به معنای � نقطه عطف � است هم معنی قلمداد کرد. نقطه عطف الزاماً نقطه اوج ماجرا نیست و بالعکس.

نقطه اوج

نقطه بحرانی
the crisis stage in a process, when a significant change takes place


Merriam - Webster:
the critical point in a situation, process, or system beyond which a significant and often unstoppable effect or change takes place
Collins:
the crisis stage in a process, when a significant change takes place
Cambridge:
the time at which a change or an effect cannot be stopped
بنابراین “نقطه ی بحران” یا “نقطه ی بحرانی” به نظر از بقیه ی برابرها بهتر و دقیق تره؛ چون که طبق این تعریف ها، نقطه ایه که یه حادثه و بحران بعدش قراره اتفاق بیفته، در صورتی که نقطه ی اوج یا عطف این طور نیستن؛ مثلن یه بازی ای می تونه نقطه ی اوج درخشش یه بازیکن باشه، یا یه تحول مثبتی نقطه ی عطف مثبتی باشه.

نقطه چپش، نقطه لغزش، نقطه واژگونی، نقطه دگرگونی.
این ها از تمام معادل های داده شده ترجمه بهتری است. tipping به معنی سنگین شدن یک طرف یا واژگون شدن تعادل یک شیء است.


کلمات دیگر: