1. A sensitive child should not be mishandled.
[ترجمه محمد حسن اسایش] یک کودک حساس نباید مورد بدرفتاری واقع شود
[ترجمه ترگمان]یک کودک حساس نباید بد انجام شود
[ترجمه گوگل]یک کودک حساس نباید نادیده گرفته شود
2. The government has mishandled the whole affair.
[ترجمه ترگمان]دولت کل ماجرا رو اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]دولت همه امور را نادیده گرفته است
3. The police were accused of mishandling the investigation.
[ترجمه ترگمان]پلیس به مدیریت نادرست تحقیقات متهم شده بود
[ترجمه گوگل]پلیس متهم به نادیده گرفتن تحقیقات شد
4. Who do you blame for the mishandling of the economy?
[ترجمه ترگمان]چه کسی به خاطر مدیریت بد اقتصادی مقصر است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی شما را برای سوء استفاده از اقتصاد سرزنش می کند؟
5. The judge said the police had mishandled the siege.
[ترجمه ترگمان]قاضی گفت که پلیس از این محاصره استفاده نکرده است
[ترجمه گوگل]قاضی گفت پلیس محاصره را نادیده گرفته است
6. He mishandled the meeting badly and lost the vote.
[ترجمه ترگمان]او جلسه را بد انجام داد و رای گیری را از دست داد
[ترجمه گوگل]او این جلسه را به شدت نادیده گرفت و رأی را از دست داد
7. The equipment could be dangerous if mishandled.
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات در صورتی می تواند خطرناک باشد که به کار انداخته شوند
[ترجمه گوگل]اگر نادرست باشد، تجهیزات می توانند خطرناک باشند
8. Some of the goods had been mishandled and damaged.
[ترجمه ترگمان]برخی از اجناس با بد رفتاری مواجه شده و آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از کالاها خراب شده و آسیب دیده اند
9. Several leading citizens have lodged complaints against the city councilors for their mishandling of public money.
[ترجمه ترگمان]چندین شهروند پیشگام شکایت علیه اعضای شورای شهر را به خاطر مدیریت بد پول مردم تسلیم کرده اند
[ترجمه گوگل]چندین شهروند پیشرو برای شکایت از پول های عمومی، به شکایات اعضای شورای شهر پرداخته اند
10. The government hoped that their early mishandling of the crisis could be quietly forgotten .
[ترجمه ترگمان]دولت امیدوار است که مدیریت بد آن ها در این بحران به آرامی فراموش شود
[ترجمه گوگل]دولت امیدوار بود که زود رنجی از بحران خود را بی سر و صدا فراموش شود
11. The riots had been sparked off by police mishandling of a case, a report revealed yesterday.
[ترجمه ترگمان]در گزارشی که روز گذشته فاش شد، شورش ها با مدیریت بد پلیس جرقه زده شده است
[ترجمه گوگل]گزارش هایی که دیروز منتشر شد، شورش هایی را که توسط پلیس اشتباه گرفته شده بود، مورد سوء استفاده قرار دادند
12. It seems too facile to blame everything on his mishandling of the crisis.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خیلی آسان است که همه چیز را در مورد مدیریت بد او سرزنش کنیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بیش از حد آسان به سرزنش همه چیز در سوء رفتار خود را از بحران است
13. Senior Tories were particularly angry about the mishandling of Mr Major's rally at Wembley.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران ارشد به خصوص در مورد سو مدیریت انتخاباتی آقای میجر در ومبلی عصبانی بودند
[ترجمه گوگل]تارهای ارشد به خصوص در مورد ناسازگاری تجمع آقای Major در ومبلی بسیار عصبانی بودند
14. A Inc., has been Baccused of mishandling church funds and committing adultery.
[ترجمه ترگمان]یک شرکت، متهم به مدیریت نادرست صندوق های کلیسا و ارتکاب زنا بوده است
[ترجمه گوگل]یک شرکت، از بدرفتاری با صندوق های کلیسا و ارتکاب زنا متزلزل شده است
15. Frankovich said the jury had found the crematorium guilty of mishandling remains and fraudulently concealing their actions from the families.
[ترجمه ترگمان]Frankovich گفت که هیات منصفه اجساد محل سوزاندن اجساد را در اثر سو مدیریت نادرست و concealing fraudulently actions از خانواده ها پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]فرانکوویچ گفت که هیئت منصفه این کرموریتور را مجرم شناخته است که مرتکب باقی مانده است و اقدامات خود را از خانواده به طور تقلبی پنهان می کند