کلمه جو
صفحه اصلی

insatiable


معنی : سیر نشدنی، سیرنشده
معانی دیگر : سیرنشدنی (یا نکردنی)، سیری ناپذیر، ناسیرا، دله، دچار جوع دایم، ارضا نشدنی (یا نکردنی)

انگلیسی به فارسی

سیر نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: insatiably (adv.), insatiability (n.), insatiableness (n.)
• : تعریف: incapable of being satisfied or fulfilled; extremely greedy.
متضاد: satiable
مشابه: desperate, omnivorous, voracious

- He had an insatiable thirst for power.
[ترجمه ترگمان] عطش سیری ناپذیر برای قدرت داشت
[ترجمه گوگل] او تشنه انرژی ناپسند بود
- Their desire for wealth was insatiable.
[ترجمه ترگمان] اشتیاق آن ها به ثروت سیر نشدنی بود
[ترجمه گوگل] تمایل آنها برای ثروت ناامن بود
- She had an insatiable hunger for knowledge.
[ترجمه Mohamad daichi] اون اشتیاق سیرنشدنی برای دانش داشت
[ترجمه ترگمان] او گرسنگی سیری ناپذیر برای دانش داشت
[ترجمه گوگل] او گرسنگی نامناسب برای دانش داشت

• unsatisfiable, extremely greedy, cannot be satiated
an insatiable desire or greed is very great.

مترادف و متضاد

سیر نشدنی (صفت)
insatiable, insatiate

سیرنشده (صفت)
insatiable, insatiate, unsaturated

voracious, wanting


Synonyms: clamorous, crying, demanding, desiring, exigent, gluttonous, greedy, importunate, insatiate, insistent, intemperate, pressing, quenchless, rapacious, ravenous, unappeasable, unquenchable, unsatisfiable, unsatisfied, urgent, yearning


Antonyms: fulfilled, full, pleased, satiable, satisfied


جملات نمونه

1. his insatiable appetite
اشتهای سیری ناپذیر او

2. I love reading: I have an insatiable appetite for vicarious experience.
[ترجمه ترگمان]من عاشق مطالعه هستم: من یک اشتهای سیری ناپذیر برای تجربه جانشین دارم
[ترجمه گوگل]من عاشق خواندن هستم: من اشتهای نامناسب برای تجربه داوطلبانه دارم

3. Most children have an insatiable desire for knowledge.
[ترجمه ترگمان]بیشتر کودکان یک تمایل سیری ناپذیر برای کسب دانش دارند
[ترجمه گوگل]اکثر کودکان علاقه خاصی به دانش دارند

4. Like so many politicians, he had an insatiable appetite/desire/hunger for power.
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتهای سیری ناپذیر \/ اشتیاق \/ گرسنگی برای قدرت داشت
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتیاق / میل / گرسنگی نامناسب برای قدرت داشت

5. She has an insatiable hunger for knowledge.
[ترجمه ترگمان]او یک عطش سیری ناپذیر برای دانش دارد
[ترجمه گوگل]او گرسنگی نامناسب برای دانش است

6. There seems to be an insatiable demand for more powerful computers.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تقاضای سیری ناپذیر برای کامپیوترهای قوی تر وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک تقاضای غیرمعمول برای رایانه های قدرتمند تر وجود دارد

7. The public have an insatiable appetite for scandal.
[ترجمه ترگمان]مردم اشتهای سیری ناپذیری برای رسوایی دارند
[ترجمه گوگل]مردم عمیق و ناامن برای رسوایی هستند

8. That politician is insatiable for power.
[ترجمه ترگمان]آن سیاست مدار برای قدرت سیری ناپذیر است
[ترجمه گوگل]این سیاستمدار برای قدرت ناپیدا است

9. The public has an insatiable appetite for stories about the famous.
[ترجمه ترگمان]مردم اشتهای سیری ناپذیری برای داستان های مشهور دارند
[ترجمه گوگل]مردم در مورد داستان های معروف علاقه مندی ندارند

10. Nothing, it seemed, would satisfy his insatiable curiosity.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ چیز کنجکاوی سیری ناپذیر خود را ارضا نمی کرد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز، به نظر می رسید، کنجکاوی بی نظیر او را برآورده می کند

11. People seem to have an insatiable appetite for news of any kind.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مردم علاقه ای سیری ناپذیر برای شنیدن خبری دارند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد مردم به دنبال هر نوع خبری هستند

12. She had an insatiable thirst for attention.
[ترجمه ترگمان]عطش سیری ناپذیر برای جلب توجه داشت
[ترجمه گوگل]او احساس تشنگی برای توجه داشت

13. Whatever the financial climate, there still seemed an insatiable desire to build more office space, rentable or not.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای مالی هر چه که باشد، هنوز یک تمایل سیری ناپذیر برای ساخت فضای اداری بیشتر وجود داشت، rentable یا نه
[ترجمه گوگل]هرچند که شرایط اقتصادی مالی بود، هنوز هم تمایل ناپیدا برای ایجاد فضای اداری بیشتر، قابل اجاره بود یا نه

his insatiable appetite

اشتهای سیری‌ناپذیر او


پیشنهاد کاربران

حریص

Satiable : سیرشدنی - کسی یا چیزی که قابلیت سیرشدن و ارضاشدن را داشته باشه - سیری پذیر
Insatiable : کسی یا چیزی که سیرمونی نداره ( سیری ناپذیره و هیچ موقع سیر نمیشه از چیزی ) /سیری ناپذیر - ارضا ناپذیر / بسیار greedy و حریص
incapable of being satisfied or fulfilled
.

مشتقات: insatiably ( adv. ) , insatiability ( n. ) , insatiableness ( n. )

سیری ناپذیر، رفع نشدنی

از لحاظ جنسی قانع نشدنی و سیری ناپذیر


کلمات دیگر: