کلمه جو
صفحه اصلی

serve a purpose


به درد کاری خوردن، به کار خوردن

پیشنهاد کاربران

مفید بودن
به کارآمدن
Be useful, meet the needs or requirements, satisfy, as in I don't know why they've added all this information but it probably serves a purpose, or It often serves his purpose to be vague, or We don't have a spading fork but this shovel should serve the purpose

هدفی را دنبال کردن

to have a particular use or function
to be useful or helpful in some way

فایده داشتن
نفع داشتن
سود داشتن
منفعت داشتن
مورد استفادهء ( خاصی ) داشتن
به کار آمدن
مفید بودن
به درد خوردن
( درد کسی را دوا کردن )
( کمکی به کسی کردن )
کاربرد / کارایی / کارآمد داشتن



To fit or satisfy the necessary requirements
To be usedul/ fit to achieve some aim, goal, or purpose

خواسته کسی را برآورده کردن
کسی را به هدف / منظور / نیت / خواسته اش رساندن
به تحقق اهداف کسی کمک کردن
به کسی کمک کردن برای کسب موفقیت
کمک به انجام رساندن، از پیش بردن خواسته /هدفِ کسی


( کمک کردن/ به درد خوردن / مفید بودن برای رسیدن به هدف/ نیت/قصد/مقصود/خواسته . . . )


نیاز چیزی/کسی را برآورده کردن - برطرف کردن


to be useful in accomplishing some purpose.

کاربرد داشتن


کلمات دیگر: