کلمه جو
صفحه اصلی

reassured

انگلیسی به فارسی

اطمینان، دوباره قوت قلب دادن، دوباره اطمینان دادن


انگلیسی به انگلیسی

• restored confidence; having no mor anxiety

جملات نمونه

1. The police reassured her about her child's safety.
[ترجمه ترگمان]پلیس او را از امنیت فرزندش مطمئن ساخت
[ترجمه گوگل]پلیس او را در مورد ایمنی فرزندش اطمینان داد

2. His gentle manner and honeyed tones reassured Andrew.
[ترجمه ترگمان]آهنگ ملایم و نرم و نرم او شاهزاده آندره را آرام کرد
[ترجمه گوگل]آرامش و آرامش او اندرو را تضمین کرد

3. The police have reassured witnesses who may be afraid to come forward that they will be guaranteed anonymity.
[ترجمه ترگمان]پلیس به شاهدانی اطمینان داده است که ممکن است از آمدن به این خبر هراس داشته باشند که نامش فاش نشود
[ترجمه گوگل]پلیس شاهدان را متقاعد کرده است که ممکن است نگران باشند که آنها ناشناس باشند

4. She needed to be reassured of his love for her.
[ترجمه ترگمان]نیاز داشت که به عشق او اطمینان حاصل کند
[ترجمه گوگل]او نیاز به اطمینان از عشق او به او بود

5. Kate nodded, but she didn't feel reassured.
[ترجمه ترگمان]کیت سرش را تکان داد، اما او احساس آرامش نکرد
[ترجمه گوگل]کیت خندید، ولی احساس آرامش نکرد

6. She just reassured me that everything was fine.
[ترجمه ترگمان]او فقط به من اطمینان داد که همه چیز روبه راه است
[ترجمه گوگل]او فقط مرا اطمینان داد که همه چیز خوب است

7. Teachers reassured anxious parents.
[ترجمه ترگمان]معلمان والدین مضطرب را قانع کردند
[ترجمه گوگل]معلمان والدین مضطرب را اطمینان دادند

8. A squeeze of her hand reassured him.
[ترجمه ترگمان]یک فشار دست او را مطمئن ساخت
[ترجمه گوگل]فشار از دست او او را اطمینان داد

9. I feel much more reassured when I've been for a health check.
[ترجمه ترگمان]وقتی برای یک بررسی سلامت هستم خیلی احساس آرامش می کنم
[ترجمه گوگل]وقتی که برای بررسی سلامتی مشغول به کار هستم احساس اطمینان بیشتری می کنم

10. A glance in the mirror reassured him that his tie wasn't crooked.
[ترجمه ترگمان]یک نگاه در آینه به او اطمینان داد که کراواتش کج نیست
[ترجمه گوگل]نگاهی به آینه او را اطمینان داد که کراواتش کج شده بود

11. The doctor reassured the old lady.
[ترجمه ترگمان]دکتر به پیرزن اطمینان داد:
[ترجمه گوگل]دکتر، بانوی پیر را اطمینان داد

12. He reassured her with a pat on the arm.
[ترجمه ترگمان]و دستی به بازوی او زد و او را آرام کرد
[ترجمه گوگل]او او را با آرامش در آغوش گرفت

13. The firmness of his handshake reassured me.
[ترجمه ترگمان]استحکام دست دادن او به من اطمینان داد
[ترجمه گوگل]استحکام دست راست او مرا اطمینان کرد

14. The doctor reassured him that there was nothing seriously wrong.
[ترجمه ترگمان]دکتر به او اطمینان داد که هیچ مشکلی در کار نیست
[ترجمه گوگل]دکتر او را اطمینان داد که هیچ چیز به طور جدی اشتباه نیست

15. Vologsky had constantly reassured himself that the repeated refusals were simply because his applications happened to be made at an inopportune moment.
[ترجمه ترگمان]Vologsky پیوسته به خود اطمینان می داد که the مکرر به این دلیل است که برنامه های او در لحظه ای نامناسب انجام می گیرد
[ترجمه گوگل]Vologsky به طور مداوم خود را اطمینان بخشید که مجازات های مکرر فقط به این دلیل است که برنامه های خود را در یک لحظه نابهنگام ساخته شده است

پیشنهاد کاربران

آرامش

امنیت
ایمن بودن

اطمینان


کلمات دیگر: