معنی : تکبر، تلاطم، ناصاف کردن، بر هم زدن، ژولیده کردن، گره زدن، ناهموار کردن، براشفتن، تاه کردن، چروک کردن، موجدار کردن
معانی دیگر : خیزاب دار کردن، ناصاف کردن یا شدن، چین دار کردن یا شدن، موج دار کردن یا شدن، چرو کاندن، چروکیدن، (در اثر ترس یا خشم و غیره) موها یا پرهای خود را سیخ کردن، براق کردن یا شدن، افراشته کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، آزردن، رنجاندن، اذیت کردن، ناراحت کردن یا شدن، رنجیدن، غیظی کردن یا شدن، (صفحه های کتاب را مانند هنگام بر زدن ورق بازی) تند ورق زدن، (نوار پارچه یا تور که چین می دهند و به حاشیه ی لباس به ویژه سرآستین و یقه می دوزند) روبان چین دار، حاشیه ی چین دار، (حاشیه ی جامه و غیره را) چین دار کردن، چین دادن، (ripple هم می گویند) آب لرز، خیزابچه، موج کوچک، رجوع شود به: ruff، (طبل زدن)، ضربه های تند و کم صدا (از roll کم صداتر است)، (قدیمی)، چاخان کردن، (با سروصدا) لاف زنی کردن، موجدار کردن مثل باد براب