• giving moral or physical power; giving legal authority or power to do something
empowering
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
ارتقایِ. . .
ارتقا دادن چیزی
ارتقا دادن چیزی
تفویض اختیار
قدرت بخش
ارتقایِ. . .
ارتفا دادن چیزی
ارتفا دادن چیزی
توانمندسازی ( مدیریت )
قدرت دهنده، توانمند کننده، توانایی دهنده
قدرت بخش
قدرتمند
وقتی در معنای صفت و موصوف ( خودش در جایگاه موصوف ) باشد
empowering fear
ترس قدرتمند
قدرتمند
وقتی در معنای صفت و موصوف ( خودش در جایگاه موصوف ) باشد
empowering fear
ترس قدرتمند
توانمندسازی
دلداری کردن. I am empowering myself ( به خودم دلداری می دهم )
کلمات دیگر: