(برای شرح عادت یا کار مکرر به کار می رود) عادت کرده، خوگرفته، مانوس
used to
(برای شرح عادت یا کار مکرر به کار می رود) عادت کرده، خوگرفته، مانوس
انگلیسی به فارسی
عادت کردن، خو گرفتن
استفاده می شود
انگلیسی به انگلیسی
• action that was accurate once but is not true at this time (e.g.: "her parents used to live in europe and now they live in the usa")
مترادف و متضاد
familiar with
Synonyms: acclimated, accustomed, at home with, common, commonplace, customary, everyday, knowing, known, old hat, ordinary, plain, recognizable, routine, well-known
accustomed to
Synonyms: acclimated, familiar with
جملات نمونه
1. What youth is used to, age remembers.
[ترجمه M] سن به یاد می آورد که جوانان به چه چیز عادت کرده اند.
[ترجمه ترگمان]آنچه که جوانان به آن عادت دارند به خاطر دارد[ترجمه گوگل]چه جوانانی استفاده می شود، سن یادآوری می کند
2. Fodder crops are used to feed livestock.
[ترجمه ترگمان]محصولات کشاورزی برای تغذیه دام ها استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]محصولات خوراکی برای خوراک دام استفاده می شود
[ترجمه گوگل]محصولات خوراکی برای خوراک دام استفاده می شود
3. Agriculture used to be the economic backbone of this country.
[ترجمه محمد] کشاورزی ستون فقرات اقتصاد این کشوربود
[ترجمه امین] کشاورزی قبلاً، ستون فقرات اقتصادی این کشور بود.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی به عنوان ستون اقتصادی این کشور مورد استفاده قرار می گرفت[ترجمه گوگل]کشاورزی به عنوان ستون فقرات اقتصادی این کشور مورد استفاده قرار گرفت
4. When he joined in the boxing I used to second him.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او در رشته بوکس به هم پیوست، من دوم او را مورد استفاده قرار دادم
[ترجمه گوگل]وقتی که او در بوکس پیوست، من برای او بازی کردم
[ترجمه گوگل]وقتی که او در بوکس پیوست، من برای او بازی کردم
5. for two pins used to say that you would like to do sth, even though you know that it would not be sensible: I'd kill him for two pins.
[ترجمه ترگمان]زیرا دو سنجاق به من گفته اند که شما میل دارید این کار را بکنید، اگر چه می دانید که این کار عاقلانه نیست: من او را برای دو سنجاق خواهم کشت
[ترجمه گوگل]برای دو پین استفاده می شود می گویند که شما می خواهم به انجام sth، حتی اگر شما می دانید که این منطقی نیست من او را برای دو پین را می کشم
[ترجمه گوگل]برای دو پین استفاده می شود می گویند که شما می خواهم به انجام sth، حتی اگر شما می دانید که این منطقی نیست من او را برای دو پین را می کشم
6. The teacher used to beguile her pupils with fairy tales.
[ترجمه ترگمان]معلم برای گول زدن شاگردان خود با قصه های پریان به کار می رفت
[ترجمه گوگل]این معلم با استفاده از داستان های پریا، دانش آموزان را تحریک می کرد
[ترجمه گوگل]این معلم با استفاده از داستان های پریا، دانش آموزان را تحریک می کرد
7. My car's not as reliable as it used to be.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل من به اندازه سابق قابل اعتماد نیست
[ترجمه گوگل]ماشین من به عنوان مورد اعتماد نیست
[ترجمه گوگل]ماشین من به عنوان مورد اعتماد نیست
8. The villagers used to pound the grain into flour by hand.
[ترجمه ترگمان]روستاییان برای آرد گندم از طریق دست استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]روستائیان بارها و بارها به آرد تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]روستائیان بارها و بارها به آرد تبدیل شده اند
9. She used to let me dink her on my horse.
[ترجمه ترگمان]اون به من اجازه می داد که اونو روی اسب خودم راه بندازم
[ترجمه گوگل]او به من اجازه داد تا روی اسب سوارم کند
[ترجمه گوگل]او به من اجازه داد تا روی اسب سوارم کند
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. adverbs are used to modify verbs and adjectives.
[ترجمه ترگمان]قیدها برای اصلاح افعال و صفات به کار می رود
[ترجمه گوگل]عبارات مورد استفاده برای اصلاح افعال و صفت ها هستند
[ترجمه گوگل]عبارات مورد استفاده برای اصلاح افعال و صفت ها هستند
12. The gyroscope in tank is used to stabilize the aim system of the gun.
[ترجمه ترگمان]از ژیروسکوپ در مخزن برای تثبیت سیستم هدف اسلحه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]ژیروسکوپ در مخزن برای تثبیت سیستم هدف از تفنگ استفاده می شود
[ترجمه گوگل]ژیروسکوپ در مخزن برای تثبیت سیستم هدف از تفنگ استفاده می شود
13. Bridges are used to avoid the intersection of a railway and a highway.
[ترجمه ترگمان]پل ها برای اجتناب از تقاطع راه آهن و یک بزرگراه مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]پل ها برای جلوگیری از تقاطع راه آهن و بزرگراه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]پل ها برای جلوگیری از تقاطع راه آهن و بزرگراه استفاده می شود
14. Nowadays people get about much more than they used to.
[ترجمه ترگمان]این روزها مردم خیلی بیشتر از آن که قبلا عادت داشتند، به دست می آورند
[ترجمه گوگل]امروزه افراد در مورد خیلی بیشتر از آنچه که مورد استفاده قرار می گیرند، بیشتر است
[ترجمه گوگل]امروزه افراد در مورد خیلی بیشتر از آنچه که مورد استفاده قرار می گیرند، بیشتر است
15. You will soon get used to the work.
[ترجمه ترگمان]به زودی به کار عادت می کنی
[ترجمه گوگل]شما به زودی برای کار استفاده خواهید کرد
[ترجمه گوگل]شما به زودی برای کار استفاده خواهید کرد
پیشنهاد کاربران
Used to. در جاهایی به معنی قبلا بکار میره
سابقا، درگذشته، عادت در گذشته
سابقه داشته
قبلنا
قبلا /سابقا
عادت به کاری داشتن در گذشته
برای نشان دادن کاری در گذشته که الان ترک شده
I used to play tennis
I used to play tennis
بیشتر در متون آکادمیک و formalبه معنای " قبلا " هست
برقرار باشید و سبز🌷⚘.
برقرار باشید و سبز🌷⚘.
سابق
به معنی عادت داشتن در حال حاضر هم می تواند باشد
Walking is good for my mother and she's used to it
پیاده روی برای مادر من خوبه و او به این عادت داره
Walking is good for my mother and she's used to it
پیاده روی برای مادر من خوبه و او به این عادت داره
عادت شدند
سابقاً
used to به معنی کار یا عملی که قبلا آن را انجام می دادیم ولی حالا آن را ترک کرده ایم
For example:
I used to read a book
I used to eat pizza
For example:
I used to read a book
I used to eat pizza
یعنی دارن داشتن
For example
Use to be scared of the ocean cuase i didn't know how to swim
یعنی عادت داشتم از دریا بترسم چون نمیدونستم چجوری شنا کنم
For example
Use to be scared of the ocean cuase i didn't know how to swim
یعنی عادت داشتم از دریا بترسم چون نمیدونستم چجوری شنا کنم
عادت داشتن ( در گذشته )
i used to go swimming عادت داشتم شنا برم
i used to go swimming عادت داشتم شنا برم
انجام کاری در قبلا و الان•
انجام کاری و عادتی داشتنی در قبلا و الان
عادتی که در گذشته داشتیم ولی الان این عادت رو ترک کردیم.
عادت داشتن در گذشته
Used to do sth:
( برای بیان عادتی که در گذشته انجام میشده ولی الان دیگه انجام نمیشه ) قبلاً - قدیما
Cambridge:👇👇👇
�used to show that a particular thing always happened or was true in the past, especially if it no longer happens or is no longer true�.
�Eg: She used to live in Glasgow.
( قدیم ) تو گلاسکو زندگی میکرد.
Eg: She used to love cats but one attacked her and she doesn't like them anymore. �
( قبلاً ) گربه ها رو دوست داشت ولی یکیش بهش حمله کرد و دیگه اونا رو دوست نداره.
( برای بیان عادتی که در گذشته انجام میشده ولی الان دیگه انجام نمیشه ) قبلاً - قدیما
Cambridge:👇👇👇
�used to show that a particular thing always happened or was true in the past, especially if it no longer happens or is no longer true�.
�Eg: She used to live in Glasgow.
( قدیم ) تو گلاسکو زندگی میکرد.
Eg: She used to love cats but one attacked her and she doesn't like them anymore. �
( قبلاً ) گربه ها رو دوست داشت ولی یکیش بهش حمله کرد و دیگه اونا رو دوست نداره.
کاری که قبلا انجام میشده الان انجام نمیشه used to subject
کاری که قبلا انجام میشده هنوز ادامه داره
Subject am, is, are used to
کاری که قبلا انجام میشده هنوز ادامه داره
Subject am, is, are used to
معناى عادت کردن هم میده مثلا
She's used to Justin forgetting
او به فراموشکارى هاى جاستین عادت دارد
She's used to Justin forgetting
او به فراموشکارى هاى جاستین عادت دارد
بی زحمت در توضیح متن انگلیسی به انگلیسی کلمهaccurated را به occurred تغییر دهید، البته اگه اشتباه نکرده باشم.
Used to فعل انجام شده در گذشته ( می. . . )
Be used to عادت داشتن به انجام فعل ( حال )
Be used to عادت داشتن به انجام فعل ( حال )
معنای use to بمعنای عادت نادره، قبلا بهتره!! My mother said winters use to be harder here. زمستون اینجا سردتر بود!! یا I used to be afraid of you قبلا ازت میترسیدم!! یا We used to be live in that house ما قبلا تو اون ساختمون بودیم. . یا اون ساختمون قبلا آبی رنگ بود اما الان سفیده!! کاری که قبلا در دوره ای بصورت مرتب انجام میشده و تاکید بر اینکه دیگر نمیشود!! و در نوشتار، شکل مصدر فعل پس از use to بکار میرود.
معنی : قبلا، کار یا عادتی که قبلا داشتی الان نداری
I used to beg for a little sister
من قبلا برای داشتن یه خواهر کوچکتر التماس میکردم
I used to beg for a little sister
من قبلا برای داشتن یه خواهر کوچکتر التماس میکردم
این واژه به معنی عادت داشتن با کاری که در گذشته انجام میشه.
من فکر میکنم خانم لاله بنی اسد درست گفته
بقیه همه نظر اشتباه دادن
بقیه همه نظر اشتباه دادن
We use"used to base verb"to talk about habits and situation n the past that are not true now
I used to hate watching the news
I used to hate watching the news
کاری که در گذشته خیلی انجامش می دادیم
کلمات دیگر: