معنی : تهمت، اشاره، نشان، لکه بدنامی، پیوند، تقلب، لکه ننگ، خطاتحاد، مطلبی را حذف کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن، لکه دار کردن
معانی دیگر : نادیده انگاشتن، زیر سبیلی رد کردن، لاپوشانی کردن، ماست مالی کردن (معمولا با: over)، سرسری گرفتن، زود رد شدن، توهین، تحقیر، ناسزا گویی، (با شتاب و بی دقتی تلفظ کردن و بخشی از صدای واژه را خوردن) جویده جویده حرف زدن، بریده بریده حرف زدن، (محلی) لکه دار کردن، بدنام کردن، چرکین کردن، (به ویژه چاپ) رنگ ها را قاتی کردن، لک انداختن، بدگویی کردن، پست شمردن، تحقیر کردن، (موسیقی) بدون مکث از یک نت به نت دیگر رفتن، لکه، ننگ، طاس گرفتن برای تقلب درنرد