بخش مرکزی شهر (به ویژه در مورد بخش های گدا نشین مرکزی به کار می رود)
inner city
بخش مرکزی شهر (به ویژه در مورد بخش های گدا نشین مرکزی به کار می رود)
انگلیسی به فارسی
بخش مرکزی شهر (بهویژه در مورد بخشهای گدا نشین مرکزی به کار میرود)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: inner-city (adj.)
مشتقات: inner-city (adj.)
• : تعریف: the neighborhoods in or closest to the center of a city, usu. old, run-down, and inhabited by poor and disadvantaged people.
• the inner city is the area around the centre of a city, where people live.
مترادف و متضاد
city center
Synonyms: barrio, center city, central city, condemned buildings, core, core city, downtown, ghetto, public housing district, skid row, slum, slums, urban city, urban ghetto
جملات نمونه
1. The govern-ment will continue to try to regenerate inner city areas.
[ترجمه ترگمان]دولت به تلاش خود برای بازسازی مناطق شهری ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]حکومت همچنان به تلاش برای احیای مناطق درون شهر ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]حکومت همچنان به تلاش برای احیای مناطق درون شهر ادامه خواهد داد
2. The inner city is aproned by low - cost housing.
[ترجمه ترگمان]شهر داخلی با مسکن کم هزینه پیش می رود
[ترجمه گوگل]شهر داخلی با مسکن کم هزینه مقابله می کند
[ترجمه گوگل]شهر داخلی با مسکن کم هزینه مقابله می کند
3. Lambeth Palace has condemned government policies on the inner city.
[ترجمه ترگمان]کاخ Lambeth سیاست های دولت در شهر داخلی را محکوم کرده است
[ترجمه گوگل]کاخ لامبث سیاست های دولت را در داخل شهر محکوم کرده است
[ترجمه گوگل]کاخ لامبث سیاست های دولت را در داخل شهر محکوم کرده است
4. Unemployment and inner city decay are inseparable issues which must be tackled together.
[ترجمه ترگمان]بیکاری و فساد درونشهر از مسایل جدایی ناپذیر هستند که باید با هم حل شوند
[ترجمه گوگل]بیکاری و فروپاشی شهر درونی مسائل جدایی ناپذیر هستند که باید با هم کنار بیایند
[ترجمه گوگل]بیکاری و فروپاشی شهر درونی مسائل جدایی ناپذیر هستند که باید با هم کنار بیایند
5. Inner city areas require a large injection of capital.
[ترجمه ترگمان]مناطق درونشهر به تزریق سرمایه زیادی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]مناطق داخلی شهر نیاز به تزریق بزرگی سرمایه دارند
[ترجمه گوگل]مناطق داخلی شهر نیاز به تزریق بزرگی سرمایه دارند
6. There's a violent disturbance in inner city areas.
[ترجمه ترگمان]یک آشفتگی شدید در مناطق شهری وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک اختلال خشونت آمیز در مناطق شهر درونی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک اختلال خشونت آمیز در مناطق شهر درونی وجود دارد
7. Inner city schools are in sore need of extra funds.
[ترجمه ترگمان]مدارس شهر داخلی بشدت به صندوق های اضافی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]مدارس داخلی در حال نیاز به پول اضافی هستند
[ترجمه گوگل]مدارس داخلی در حال نیاز به پول اضافی هستند
8. The inner city has a rapid population turnover.
[ترجمه ترگمان]این شهر درونی، گردش و گردش سریع جمعیت دارد
[ترجمه گوگل]شهر داخلی گردش مالی سریع دارد
[ترجمه گوگل]شهر داخلی گردش مالی سریع دارد
9. Suburban schools gleam with modern gadgetry, while inner city schools lack basic textbooks.
[ترجمه ترگمان]مدارس برون شهری با gadgetry مدرن برق می زنند، در حالی که مدارس درونشهر فاقد کتاب های درسی پایه هستند
[ترجمه گوگل]مدارس حومه ای با ابزارهای مدرن، در حالی که مدارس درون شهر دارای کتاب های پایه ای نیستند
[ترجمه گوگل]مدارس حومه ای با ابزارهای مدرن، در حالی که مدارس درون شهر دارای کتاب های پایه ای نیستند
10. The situation in the inner city was reaching/at boiling point, so the police were out in force.
[ترجمه ترگمان]وضعیت در شهر داخلی به نقطه جوش رسیده بود، بنابراین پلیس به زور وارد عمل شد
[ترجمه گوگل]وضعیت درون شهر به نقطه جوش رسیده بود، به این ترتیب پولیس خارج شد
[ترجمه گوگل]وضعیت درون شهر به نقطه جوش رسیده بود، به این ترتیب پولیس خارج شد
11. The program promotes economic development in the inner city.
[ترجمه ترگمان]این برنامه توسعه اقتصادی را در درونشهرها ترویج می کند
[ترجمه گوگل]این برنامه توسعه اقتصادی در شهر را توسعه می دهد
[ترجمه گوگل]این برنامه توسعه اقتصادی در شهر را توسعه می دهد
12. Holidays for inner city groups are also to be provided.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات برای گروه های شهری داخلی نیز باید ارائه شود
[ترجمه گوگل]تعطیلات برای گروه های داخلی شهر نیز ارائه می شود
[ترجمه گوگل]تعطیلات برای گروه های داخلی شهر نیز ارائه می شود
13. The clinic records, from an inner city teaching hospital we examined indicate that some believe sildenafil may belong in this category.
[ترجمه ترگمان]سوابق کلینیک، از یک بیمارستان آموزشی شهری که ما بررسی کردیم نشان می دهد که برخی معتقدند سیلدنافیل ممکن است به این گروه تعلق داشته باشد
[ترجمه گوگل]پرونده های کلینیک از یک بیمارستان آموزشی درون شهر ما بررسی شده است نشان می دهد که برخی معتقدند که سیلدنافیل ممکن است در این دسته متعلق باشد
[ترجمه گوگل]پرونده های کلینیک از یک بیمارستان آموزشی درون شهر ما بررسی شده است نشان می دهد که برخی معتقدند که سیلدنافیل ممکن است در این دسته متعلق باشد
14. Inner city schools are often regarded as corrupt in their intentions and management.
[ترجمه ترگمان]مدارس شهرهای مرکزی اغلب به عنوان فاسد در مقاصد و مدیریت خود در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]مدارس درون شهر اغلب به خاطر نیت و مدیریت آنها فاسد می شوند
[ترجمه گوگل]مدارس درون شهر اغلب به خاطر نیت و مدیریت آنها فاسد می شوند
15. However, some dockland and inner city areas would be excluded.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی مناطق dockland و درونشهر محروم خواهند شد
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از مناطق مستعمرات و مناطق درون شهر ممنوع است
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از مناطق مستعمرات و مناطق درون شهر ممنوع است
پیشنهاد کاربران
قسمت فقیر نشین شهر
زاغه نشین
زاغه ( های ) شهر
منطقه گذار ( بخشی تقریباً قدیمی و فقیر نشین که مابین هسته تجاری شهر و محلات مسکونی قرار دارد )
در تکمیل ترجمه علی اسکندری،
واژه inner city بیشتر در آمریکا استفاده میشود و بخشی نزدیک به مرکز شهر است که معمولا ساختمان ها قدیمی و احتمالا آمار فقر و جرم بیشتر است.
واژه inner city بیشتر در آمریکا استفاده میشود و بخشی نزدیک به مرکز شهر است که معمولا ساختمان ها قدیمی و احتمالا آمار فقر و جرم بیشتر است.
پایین شهر
مرکز شهر رو به پایین که همه نوع آدم اونجا رفت آمد میکنه اما پایین حساب نمیشه، slum میشه پایین
سلام معنی این کلمه در شهرسازی و جغرافیا بیشتر به "حاشیه نشین" میخوره چون بخش های حاشیه ای ممکنه در مناطق بالای شهر و مرکز شهر هم باشند ولی خانه های کیفیت پایین و حلبی دارند و مردم فقیر هستند.
کلمات دیگر: