کلمه جو
صفحه اصلی

wear thin


فرسوده شدن، باریک یا نازک شدن، به سر رسیدن، تمام شدن

انگلیسی به فارسی

پوشیدن نازک


انگلیسی به انگلیسی

• be worn out, grow shabby from frequent use; wear out, grow shabby from frequent use

جملات نمونه

1. The collar on my coat has worn thin,so I must patch it.
[ترجمه مائده حوایی] یقه ی کت من فرسوده شده، باید آن را رفو کنم.
[ترجمه ترگمان]یقه کت من لاغر شده، پس من باید آن را ببندم
[ترجمه گوگل]یقه بر روی کت من پوشیده شده است نازک، بنابراین من باید آن را پچ کنید

2. Parliament has not yet begun to combat the deepening economic crisis, and public patience is wearing thin.
[ترجمه مائده حوایی] پارلمان هنوز برای مبارزه با بحران عمیق اقتصادی شروع نکرده است و صبر و شکیبایی عمومی دارد به سر می رسد.
[ترجمه ترگمان]پارلمان هنوز شروع به مبارزه با عمیق تر شدن بحران اقتصادی نکرده است و صبر عمومی ضعیف است
[ترجمه گوگل]پارلمان هنوز برای مبارزه با بحران عمیق اقتصادی شروع نکرده است و صبر و شکیبایی عمومی نازک است

3. Some of Wilson's eccentricities are beginning to wear thin.
[ترجمه ترگمان]بعضی از رفتارهای عجیب ویلسون کم کم از بین می رود
[ترجمه گوگل]برخی از بیقرارتی های ویلسون شروع به پوشیده شدن می کنند

4. The sheets have worn thin in the middle.
[ترجمه سعید] ملافه ها از وسط نازک شدن
[ترجمه ترگمان]ملافه ها نازک شده اند
[ترجمه گوگل]ورق در وسط نازک پوشیده شده است

5. The rope was wearing thin in one place.
[ترجمه ترگمان]طناب در یک جا باریک بود
[ترجمه گوگل]طناب در یک محل نازک بود

6. Her husband was sympathetic at first but his patience soon wore thin.
[ترجمه ترگمان]ابتدا شوهرش احساس همدردی می کرد، اما به زودی صبرش تمام می شد
[ترجمه گوگل]شوهرش در ابتدا همدرد بود، اما صبر و شکیبایی او به زودی پوشیده بود

7. His jeans have worn thin at the knees.
[ترجمه ترگمان]شلوارش روی زانوانش نازک شده است
[ترجمه گوگل]شلوار جین خود را در زانو پوشیده است

8. The film begins well but the joke wears thin after about ten minutes.
[ترجمه ترگمان]فیلم به خوبی شروع می شود اما بعد از حدود ۱۰ دقیقه این شوخی کم رنگ می شود
[ترجمه گوگل]فیلم به خوبی شروع می شود، اما پس از حدود ده دقیقه، شوخی می کند

9. Even mother's patience was wearing thin.
[ترجمه ترگمان]حتی صبر مادر هم کم بود
[ترجمه گوگل]حتی صبر مادرم نازک بود

10. Your horse needs new shoes if the shoe has worn thin or smooth.
[ترجمه ترگمان]اگر کفش نازک یا نرم باشد، اسب تو به کفش های نو احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]اگر کفش نازک یا صاف باشد، اسب شما نیاز به کفش جدید دارد

11. The fabric was wearing thin.
[ترجمه ترگمان]پارچه نازک بود
[ترجمه گوگل]پارچه نازک بود

12. My patience is wearing thin.
[ترجمه ترگمان]صبرم داره تموم میشه
[ترجمه گوگل]صبر من پوشیده است

13. She had rubbed blush on her cheekbones but it was wearing thin in the heat.
[ترجمه ترگمان]گونه هایش گل انداخته بود، اما در گرمای هوا نازک بود
[ترجمه گوگل]او بر گونه هایش صورتی پوشانده بود اما در گرما نازک بود

14. The sheets have worn thin.
[ترجمه ترگمان]ملافه ها نازک شده اند
[ترجمه گوگل]ورق های نازک پوشیده شده اند

پیشنهاد کاربران

لبریز شدن ( در مورد صبر )
تو عمل نشون بده


کلمات دیگر: