کلمه جو
صفحه اصلی

flared


روشنایی خیره کننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یانشان دریایی، نمایش، خود نمایی، باشعله نامنظم سوختن، از جا در رفتن

انگلیسی به فارسی

فشرده، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

• flaring, gradually curving outward; burning up, blazing
flared skirts or trousers become wider towards the hem or towards the bottom of the legs.

جملات نمونه

1. she flared up at the sight of him
به مجرد دیدن او ازجا دررفت.

2. suddenly she flared out at her husband
ناگهان به شوهرش پرید.

3. the breeze flared the candle
نسیم شعله ی شمع را به لرزه آورد.

4. his dormant love flared again
عشق خفته اش دوباره شعله ور شد.

5. as the strike dragged on, tempers flared on both sides
همراه با ادامه ی اعتصاب،ناسازگاری طرفین اوج گرفت.

6. when i stirred the fire, it flared
آتش را که هم زدم زبانه کشید.

7. The torch flared in the wind.
[ترجمه ترگمان]مشعل در باد شعله ور شد
[ترجمه گوگل]مشعل در باد فرو می ریزد

8. The match flared in the darkness.
[ترجمه ترگمان]کبریت در تاریکی زبانه کشید
[ترجمه گوگل]این مسابقه در تاریکی فرو رفته بود

9. The fire flared up when we thought it was out.
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کردیم، آتش زبانه کشید
[ترجمه گوگل]آتش سوزی تا زمانی که فکر می کردیم خارج می شد

10. For a few years its luminosity flared up to about 000 times the present-day luminosity of the Sun.
[ترجمه ترگمان]درخشندگی آن تا چند سال درخشندگی و درخشندگی روز حاضر خورشید را به خود گرفت
[ترجمه گوگل]برای چند سال، نوردهی آن به حدود 000 برابر نور خورشید در حال حاضر تابانده شده است

11. The fire flared up as I added more wood.
[ترجمه ترگمان]وقتی هیزم بیشتری اضافه کردم آتش شعله ور شد
[ترجمه گوگل]آتش را به آتش کشیدم چون بیشتر چوب را اضافه کردم

12. Matches flared, momentarily highlighting the faces.
[ترجمه ترگمان]کبریت روشن و چند لحظه چهره ها را برجسته کرد
[ترجمه گوگل]مسابقات گشاد شده، لحظه ای برجسته کردن چهره ها است

13. My back trouble has flared up again.
[ترجمه ترگمان]مشکل کمرم دوباره شعله ور شده
[ترجمه گوگل]مشکل برگشت من دوباره گشوده شد

14. Flared trousers were a fashion statement of the seventies.
[ترجمه ترگمان]شلوار flared مد روز دهه هفتاد بود
[ترجمه گوگل]شلوار جوراب شبیه مد روز هفتم بود

15. " And don't speak to me like that!'she flared up.
[ترجمه ترگمان]و اینطوری با من حرف نزن! او از کوره در رفت
[ترجمه گوگل]'و با من مثل این حرف نزن!' او گشود

16. The fire flared out brightly.
[ترجمه ترگمان]آتش روشن شد
[ترجمه گوگل]آتش روشن شد

پیشنهاد کاربران

شلوار دم پا گشاد

گشاد شده

( در مورد پره ها و سوراخ بینی ) گشاده، فراخ، پهن
his head lifted fractionally, his nostrils flaring

دمپا از قسمت ساق پا زیر زانو

آرنج باز

برای کلمه ی دم پا گشاد boot cut بیشتر استفاده میشود تا flared

برای حالتی استفاده میشه که یک ظرف یا شی یا لباسی در یک ناحیه به تدریج به سمت بالا یا پایین گشادتر بشه ، مثل قیف ، از یک نقطه با یک مساحت معین شروع شده و کم کم پهن تر شده

در آناتومی، اشاره دارد به استخوان های پهن.

شلوار:
دم پا کش flared
دم پا گشاد ( راسته ) boot cut

شلوارهای پاچه گشاد


کلمات دیگر: