کلمه جو
صفحه اصلی

by chance


از هر راهی، به هر طریق، هر طور که شده، تصادفا، اتفاقا، الله بختی، برحسب اتفاق یاتصادف

انگلیسی به انگلیسی

• by accident, randomly

جملات نمونه

1. Life gets better not by chance, but by change.
[ترجمه ترگمان]زندگی بهتر می شود، اما با تغییر
[ترجمه گوگل]زندگی بهتر از شانس نیست بلکه تغییر است

2. They had met by chance at university and finished up getting married.
[ترجمه نوید همتی] آنها به طور اتفاقی در دانشگاه با یکدیگر آشنا شدند و در پایان ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در دانشگاه با شانس آشنا شده بودند و ازدواج کردن را تمام کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با شانس در دانشگاه ملاقات کردند و ازدواج کردند

3. I met her quite by chance.
[ترجمه Lena] من اورا به طور کاملا تصادفی ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد با او آشنا شدم
[ترجمه گوگل]من او را به طور کامل با شانس ملاقات کردم

4. He got into music by chance.
[ترجمه ترگمان] اون با شانس به موسیقی نفوذ کرد
[ترجمه گوگل]او با شانس به موسیقی تبدیل شد

5. I met him by chance out walking yesterday.
[ترجمه ترگمان]دیروز با تصادف او را دیدم که راه می رفت
[ترجمه گوگل]من او را با شانس دیروز پیاده روی کردم

6. Our meeting in London was quite by chance.
[ترجمه ترگمان]ملاقات ما در لندن کاملا تصادفی بود
[ترجمه گوگل]جلسه ما در لندن کاملا شانس بود

7. I stumbled across the place quite by chance.
[ترجمه ترگمان]کاملا تصادفی به آن مکان برخورد کردم
[ترجمه گوگل]من کاملا شانس آوردم

8. He had met Mr Maude by chance.
[ترجمه ترگمان]او آقای \"مود\" را با شانس ملاقات کرده بود
[ترجمه گوگل]او با آقای آقای مادار با شانس ملاقات کرد

9. I bumped into her quite by chance in Oxford Street.
[ترجمه ترگمان]تصادفا در خیابان آکسفورد با تصادف به او برخوردم
[ترجمه گوگل]من به احتمال زیاد در آکسفورد خیابان به او ضربه زدم

10. The pair met often — at first by chance but later by design.
[ترجمه ترگمان]این زوج اغلب در ابتدا با شانس و بعدها با طراحی دیدار کردند
[ترجمه گوگل]جفت ملاقات اغلب - در ابتدا با شانس، اما بعد از آن با طراحی

11. The police came upon the hideout purely by chance.
[ترجمه ترگمان]پلیس فقط تصادفا به مخفیگاه آمد
[ترجمه گوگل]پلیس به تنهایی با شلوغی مخفی شد

12. I met her by chance at the airport.
[ترجمه ترگمان]تصادفا او را در فرودگاه دیدم
[ترجمه گوگل]من او را با شانس در فرودگاه ملاقات کردم

13. I saw the letter purely by chance.
[ترجمه ترگمان]من این نامه را فقط تصادفا دیدم
[ترجمه گوگل]من این نامه را کاملا شانس دیدم

14. We were thrown together by chance at a conference.
[ترجمه ترگمان]ما با هم در یک کنفرانس با هم برخورد کردیم
[ترجمه گوگل]ما در یک کنفرانس با شانس به سر بردیم

پیشنهاد کاربران

random

از شانس ما

تصادفی

شانسی

اتفاقی

به صورت شانسی
به صورت اتفاقی


کلمات دیگر: