کلمه جو
صفحه اصلی

prematurely


پرزود، نا بهنگام

انگلیسی به انگلیسی

• before the proper time; too early, too soon; rashly, hurriedly, hastily

جملات نمونه

1. let's not decide prematurely
بیایید با شتاب تصمیم گیری نکنیم.

2. some men gray prematurely
بعضی از مردان مویشان زود سفید می شود.

3. The baby was born prematurely at 28 weeks gestation.
[ترجمه وایبی] نوزاد بصورت زودرس و در هفته ۲۸ بارداری متولدشد
[ترجمه ترگمان]نوزاد در ۲۸ هفته بارداری به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]نوزاد در سن 28 هفتهگی زودرس زایمان می کند

4. Holmgren is careful not to celebrate prematurely.
[ترجمه ترگمان]Holmgren مراقب است که پیش از موعد جشن نگیرند
[ترجمه گوگل]Holmgren مراقب باشید که قبل از موعد مقرر نگذارید

5. Worry and illness had made him prematurely old.
[ترجمه ترگمان]نگرانی و بیماری او را زودرس کرده بود
[ترجمه گوگل]نگرانی و بیماری او را پیش از موعد پیر ساخته بود

6. Their baby was born prematurely and weighed only 1 kilogram.
[ترجمه ترگمان]نوزاد آن ها پیش از موعد به دنیا آمد و تنها ۱ کیلوگرم وزن داشت
[ترجمه گوگل]نوزادشان به زودی زاده شد و تنها 1 کیلوگرم وزن داشت

7. She was born prematurely with poorly developed lungs.
[ترجمه ترگمان]نارس به دنیا آمده نارس به دنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]او پیش از موعد با ریه های کم توسعه یافته متولد شد

8. Her hair became prematurely white.
[ترجمه ترگمان]موهایش به زودی سفید شد
[ترجمه گوگل]موهایش پیش از موعد سفید شدن بود

9. The plaintiff was born prematurely and suffered from an oxygen deficiency.
[ترجمه ترگمان]شاکی پیش از موعد به دنیا آمده و از کمبود اکسیژن رنج می برد
[ترجمه گوگل]شاکی پیش از موعد متولد شده و از کمبود اکسیژن رنج می برد

10. Indeed any attempt to relate them prematurely to reality may restrict the development of the model.
[ترجمه ترگمان]در واقع هر تلاشی برای مرتبط کردن آن ها پیش از موعد به واقعیت می تواند توسعه مدل را محدود کند
[ترجمه گوگل]در واقع هر گونه تلاش برای ارتباط آن ها با زودرس به واقعیت ممکن است توسعه مدل را محدود کند

11. Gunpowder can fail to ignite or explode prematurely.
[ترجمه ترگمان]باروت نمی تواند پیش از موعد منفجر شود و یا منفجر شود
[ترجمه گوگل]باروت می تواند به زود فراموش شود یا منفجر شود

12. The child was born prematurely.
[ترجمه ترگمان]کودک نارس به دنیا آمده است
[ترجمه گوگل]کودک به زودیاک متولد شد

13. Anna was a fiercely idealistic woman whose prematurely white hair flared like flame from her freckled face.
[ترجمه ترگمان]آنا زن fiercely بود که موی بور prematurely مانند شعله ای از چهره کک مکی او زبانه می کشید
[ترجمه گوگل]آنا یک زن آرمانی گرایانه بود که موهای زودرس موی او مانند شعله ای از چهره ای که در حال رشدش بود به آتش کشید

14. For example, many twins and triplets are born prematurely and suffer more physical problems related to low birthweight and undeveloped lungs.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بسیاری از دوقلوها و triplets پیش از موعد به دنیا می آیند و مشکلات فیزیکی بیشتری در رابطه با birthweight خفیف و ششه ای نابالغ دارند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بسیاری از دوقلوها و سه گانه به زودیاک متولد می شوند و بیشتر از مشکلات فیزیکی مربوط به وزن کم وزن و ریه های نامرغوب رنج می برند

15. Finally, even these remaining Volunteers had to be prematurely evacuated from the country.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، حتی این داوطلبان باقیمانده نیز باید پیش از موعد از کشور تخلیه شوند
[ترجمه گوگل]در نهایت، حتی این داوطلبان باقیمانده باید از قبل زود از کشور تخلیه شود

پیشنهاد کاربران

زودهنگام

پیش از موعد

پیش دستی ( اصطلاح ) کردن

عجولانه، پیش از موعد، پیش از اینکه محرز شده باشد، زودرس. بسته به جمله و کانتکستی که داره صحبت می کنه میشه انتخاب کرد

جمله نمونه برای این کلمه:
Caterpillars will become butterflies in the future and we shouldn't take them prematurely.

زودرس


کلمات دیگر: