کلمه جو
صفحه اصلی

act up


(عامیانه) 1- لوس شدن، شیطانی کردن 2- ملتهب و دردناک شدن، خودسری کردن

انگلیسی به فارسی

بدرفتاری کردن، باعث مشکل شدن، خودسری کردن


عمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to behave in a bad or mischievous way; misbehave.
مترادف: carry on, fool around, misbehave
مشابه: goof off, rebel, transgress

(2) تعریف: to malfunction.
مترادف: break down, malfunction
مشابه: break

(3) تعریف: to happen again or return, as an illness or malfunction.
مترادف: recur, return

- My allergies are acting up.
[ترجمه ترگمان] آلرژی های من عمل می کنند
[ترجمه گوگل] آلرژی من در حال عمل کردن است

• malfunction, operate abnormally; behave strangely or abnormally; behave in a disorderly manner, behave disobediently; show off, behave in a way that draws attention to oneself

مترادف و متضاد

misbehave, cause trouble


Synonyms: act out, carry on, raise hell, rebel, sow one’s wild oats


جملات نمونه

1. The car's engine is beginning to act up.
[ترجمه ب] موتور ماشین شروع به بد کار کردن میکند
[ترجمه ترگمان]موتور اتومبیل شروع به کار می کند
[ترجمه گوگل]موتور ماشین شروع به کار می کند

2. I hope you'll act up to the good advice I've given you.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم به نصیحت خوبی که بهت دادم عمل کنی
[ترجمه گوگل]امیدوارم که شما به توصیه های خوبی که به شما داده اید عمل کنید

3. I hope that he will act up to his promise.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم که اون به قولش عمل کنه
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که او به وعده خود عمل کند

4. to act up to one's principles,etc.
[ترجمه ترگمان]تا به اصول و اصول اخلاقی پایبند باشند و غیره
[ترجمه گوگل]به کار بردن اصول، و غیره

5. The kid likes to act up for the benefit of anyone who cares to notice.
[ترجمه ترگمان]اون بچه دوست داره برای هر کسی که بهش اهمیت میده عمل کنه
[ترجمه گوگل]بچه دوست دارد که به نفع هر کسی که توجه داشته باشد مراقبت کند

6. Watch Ricky. He sometimes likes to act up in class.
[ترجمه ترگمان] مراقب \"ریکی\" باش بعضی وقتا دوست داره تو کلاس عمل کنه
[ترجمه گوگل]ریکی را تماشا کن او گاهی اوقات دوست دارد تا در کلاس درس عمل کند

7. He like to act up and pretend that he is special.
[ترجمه ترگمان]دوست دارد وانمود کند که استثنایی است
[ترجمه گوگل]او دوست دارد رفتار کند و وانمود کند که او ویژه است

8. We should act up to those principles and examples.
[ترجمه ترگمان]ما باید به این اصول و مثال های آن عمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به این اصول و نمونه ها عمل کنیم

9. Mr Ye tried to act up to his reputation.
[ترجمه ترگمان]آقای شما سعی کردید به شهرت او عمل کنید
[ترجمه گوگل]آقای Ye سعی کرد تا به شهرت خود عمل کند

10. Little children always act up with their parents at home.
[ترجمه ترگمان]بچه های کوچک همیشه با پدر و مادرشان در خانه رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]بچه های کوچک همیشه با والدین خود در خانه عمل می کنند

11. What you say means very little unless you act up to it.
[ترجمه ترگمان] چیزی که میگی یعنی خیلی کم، مگر اینکه خودت باه اش رفتار کنی
[ترجمه گوگل]چیزی که شما می گویید بسیار کم است مگر اینکه شما به آن عمل کنید

12. The children always act up when their mother is out.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه وقتی مادرشان بیرون است رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه وقتی مادرشان بیرون می روند عمل می کنند

13. We need to act up and stand for what we believe in.
[ترجمه ترگمان]ما باید عمل کنیم و منتظر چیزی باشیم که بهش اعتقاد داریم
[ترجمه گوگل]ما باید به آنچه ما ایمان می آوریم عمل کنیم

14. The children always act up at home in holidays.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه در تعطیلات در خانه به سر می برند
[ترجمه گوگل]کودکان همیشه در تعطیلات در خانه عمل می کنند

پیشنهاد کاربران

cause problems child

مشکل ساز

act up = behave badly = operate badly

Act up
به جای کسی کاری رو انجام دادن ( سمت )

Act up=cause trouble

بد رفتاری کردن

این کلمه رو موقع هایی هم به کار میبرن که کامپیوتر خراب شده مثلا:
My PC is acting up again
یعنی: کامپیوترم باز خراب شد، یا کامپیوترم باز ارور یا رد داد

معنی خیلی روان دو کلمه ای act up را می توان "بازی در آوردن"ترجمه کرد مثل :The car's engine is beginning to act up یعنی موتور ماشین داره بازی در میاره

بچه گونه رفتار کردن

بازی در آوردن

بازی درآوردن
ادا دادن
خراب شدن


کلمات دیگر: