1. He had always had his moments of quiet introspection.
[ترجمه ترگمان]او همیشه لحظات آرام خود را در درون خود داشت
[ترجمه گوگل]او همیشه لحظات آرامش خود را به حال خود رها کرده بود
2. Benchmarking represented a period of enforced introspection beginning at the strategic level and percolating through the organization as the change process progressed.
[ترجمه ترگمان]الگوبرداری به عنوان یک دوره از اندیشی اجباری انجام شده در سطح استراتژیک و نفوذ در سازمان به عنوان فرآیند تغییر، نشان داده شد
[ترجمه گوگل]معیار ارزیابی، دوره ای از خودآگاهی است که از سطح استراتژیک شروع می شود و از طریق سازمان به عنوان روند تغییرات پیشرفت می کند
3. The need is for objective introspection, candor regarding shortcomings, and a readiness to change.
[ترجمه ترگمان]نیاز به درون نگری، صراحت در مورد کاستی ها و آمادگی برای تغییر است
[ترجمه گوگل]نیاز به درون گرایی عینی، بی اعتنایی در مورد کاستی ها و آمادگی برای تغییر است
4. Inactivity and introspection left him lethargic and uninterested in anything.
[ترجمه دکتر رجایی] عدم فعالیت و درون گرایی، او را لاغر و بی علاقه کرد.
[ترجمه ترگمان]درون گرایی و درون گرایی او او را بی حال و بی علاقه به هیچ چیز ترک کرده بودند
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت و خودآزمایی، او را لاغر کرد و به هیچ علاقه ای نداشت
5. In this climate of caution and introspection, little has been achieved in the decade since 197
[ترجمه ترگمان]در این شرایط احتیاط و باطن اندیشی، در این دهه از ۱۹۷ حاصل شده است
[ترجمه گوگل]در این زمینه احتیاط و خودآزمایی، در دهه از 197 تاکنون کم است
6. Therefore, introspection and self-observation are diametrically opposed in action and effect, and should never be confused one with another.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، درون گرایی و مشاهدات خود - مشاهده شدیدا مخالف عمل و اثر هستند، و هرگز نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، خودآزمایی و خودآزمایی عمدتا در عمل و اثر مخالف هستند و هرگز نباید یکدیگر را با یکدیگر اشتباه گرفت
7. In the Midwest, introspection is practically forbidden.
[ترجمه ترگمان]در غرب میانه، درون گرایی و باطن گرایی عملا ممنوع است
[ترجمه گوگل]در غرب میانه، خودآزمایی عملا ممنوع است
8. Keep clear of introspection, of brooding, of spiritualism, of everything eccentric.
[ترجمه ترگمان]از درون خود، از brooding، احضار ارواح، همه چیز عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]از نظریات درونی، تحریک پذیری، روحانیون، و همه چیز غیر عادی، پاک بمانید
9. Quiet introspection can be extremely valuable, especially for people who lead busy, hectic lives and spend little time alone.
[ترجمه ترگمان]باطن اندیشی آرام می تواند بسیار با ارزش باشد، به خصوص برای افرادی که زندگی شلوغ و بی قرار را رهبری می کنند و زمان کمی را به تنهایی سپری می کنند
[ترجمه گوگل]خودآزمایی آرام می تواند بسیار ارزشمند باشد، به ویژه برای افرادی که زندگی پر سر و صدا و پر سر و صدا و صرف زمان کم صرف می کنند
10. The envisioning process may be ignited by introspection or interpersonal interaction.
[ترجمه ترگمان]فرآیند تجسم ممکن است با درون نگری یا تعامل بین فردی مشتعل شود
[ترجمه گوگل]فرایند پیش بینی ممکن است بوسیله درونگرا یا تعامل بین فردی بوجود آید
11. Potential managers should also engage in constructive introspection.
[ترجمه ترگمان]مدیران پتانسیل نیز باید با درون نگری سازنده درگیر شوند
[ترجمه گوگل]مدیران بالقوه نیز باید در خودآزمایی سازنده شرکت کنند
12. Introspection is the best guideline for life.
[ترجمه ترگمان]Introspection بهترین رهنمود برای زندگی است
[ترجمه گوگل]خودآزمایی بهترین دستورالعمل برای زندگی است
13. Reader ocalized, through textual theory and introspection interpreter explores hermeneutic c of suspicion.
[ترجمه ترگمان]Reader ocalized، از طریق نظریه متنی و interpreter درون گرایی، مورد سوظن هرمنوتیک را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]خواننده، از طریق تئوری متنی و مترجم درونی، از هرمنوتیکی سوء ظن، کاوش می کند
14. His defeat in the world championship led to a long period of gloomy introspection.
[ترجمه ترگمان]شکست او در مسابقات قهرمانی جهان منجر به یک دوره طولانی اندیشی شوم شد
[ترجمه گوگل]شکست او در مسابقات قهرمانی جهان منجر به یک دوره طولانی ایده ی دردناک غم انگیز شد
15. These situations are best resolved with the minimum of introspection or self-analysis.
[ترجمه ترگمان]این موقعیت ها به بهترین نحو با حداقل درون نگری یا تجزیه و تحلیل خود حل می شوند
[ترجمه گوگل]این شرایط با کمترین درون گرایی یا خودآزمایی حل می شود