• one of the team of founders, one of the group that established (a company or organization)
cofounder
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Jobs co-founded Apple but left the Cupertino computer maker in a power struggle in 198
[ترجمه ترگمان]جابز اپل را تاسیس کرد اما the computer را در یک مبارزه قدرت در ۱۹۸ همچنان ترک کرد
[ترجمه گوگل]جابز اپل را تاسیس کرد، اما در سال 1982، سازنده رایانه کاپرتینو را در مبارزات قدرت شکست داد
[ترجمه گوگل]جابز اپل را تاسیس کرد، اما در سال 1982، سازنده رایانه کاپرتینو را در مبارزات قدرت شکست داد
2. Dre, 3 co-founded Death Row Records but walked away from the company and gangsta rap last March.
[ترجمه ترگمان]دیر، ۳ نفر از گروه دث ولی را بنیانگذاری کرد، اما در ماه مارس گذشته از شرکت و gangsta رپ دور شد
[ترجمه گوگل]Dre، 3 رکورد مرگبار رکورد مشترک، اما در ماه مارس گذشته از شرکت و رپ گانگستر رد شد
[ترجمه گوگل]Dre، 3 رکورد مرگبار رکورد مشترک، اما در ماه مارس گذشته از شرکت و رپ گانگستر رد شد
3. The only missing link in the resurrection of Jersey-based punk ghouls the Misfits is co-founder, songwriter and vocalist, Glenn Danzig.
[ترجمه ترگمان]تنها لینک گم شده در روز رستاخیز غول ها، غول ها، ترانه سرا، خواننده و خواننده، گلن دانتزیگ (گلن Danzig)است
[ترجمه گوگل]تنها پیوند گمشده در قیام پانک مستقر در جرسی بر این باور است که Misfits یکی از بنیانگذاران، ترانهسوزان و خواننده گلن دنیزگی است
[ترجمه گوگل]تنها پیوند گمشده در قیام پانک مستقر در جرسی بر این باور است که Misfits یکی از بنیانگذاران، ترانهسوزان و خواننده گلن دنیزگی است
4. As 1968 dawned and events accelerated Jones's politics began to skew from those of his co-founders.
[ترجمه ترگمان]همانطور که در سال ۱۹۶۸ آغاز شد و رویدادهایی که به سرعت پیشرفت کردند، سیاست جونز شروع به انحراف از بنیان گذاران خود کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که در سال 1968 به وقوع پیوسته و وقایع شتاب گرفت، سیاستهای جونز از کسانی که از بنیانگذاران خود شروع به حرکت کردند، شروع به تکان دادن کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که در سال 1968 به وقوع پیوسته و وقایع شتاب گرفت، سیاستهای جونز از کسانی که از بنیانگذاران خود شروع به حرکت کردند، شروع به تکان دادن کردند
5. Winnarainbow is a circus and performing arts camp co-founded 22 years ago by the tie-dyed Gravy.
[ترجمه ترگمان]Winnarainbow یک سیرک و یک اردوگاه هنرهای نمایشی است که ۲۲ سال پیش توسط the رنگ شده تاسیس شد
[ترجمه گوگل]Winnarainbow یک اردوگاه سیرک و هنرهای نمایشی است که 22 سال پیش توسط Gravy رنگارنگ کشیده شده است
[ترجمه گوگل]Winnarainbow یک اردوگاه سیرک و هنرهای نمایشی است که 22 سال پیش توسط Gravy رنگارنگ کشیده شده است
6. During and after the war, Mr Packard co-founded an association to get more defense contracts for West Coast firms.
[ترجمه ترگمان]در طول و بعد از جنگ، آقای Packard یک اتحادیه برای گرفتن قراردادهای دفاعی بیشتر برای شرکت های کرانه غربی تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]در طی و پس از جنگ، آقای پاکارد یک انجمن را برای به دست آوردن قراردادهای دفاع بیشتر برای شرکت های ساحلی غرب تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]در طی و پس از جنگ، آقای پاکارد یک انجمن را برای به دست آوردن قراردادهای دفاع بیشتر برای شرکت های ساحلی غرب تاسیس کرد
7. Gibson, the Family Tree co-founder, says the program works because its lessons go beyond the schoolhouse.
[ترجمه ترگمان]گیبسون، بنیانگذار درخت خانواده، می گوید این برنامه به این دلیل کار می کند که درس های آن از مدرسه فراتر می رود
[ترجمه گوگل]گیبسون، بنیانگذار خانواده درخت، میگوید این برنامه کار میکند زیرا درسهایش فراتر از مدرسه است
[ترجمه گوگل]گیبسون، بنیانگذار خانواده درخت، میگوید این برنامه کار میکند زیرا درسهایش فراتر از مدرسه است
8. Cobden-Sanderson, co-founder of the Doves Press, was a celebrated binder as well as printer.
[ترجمه ترگمان]Cobden - Sanderson، یکی از بنیانگذاران مطبوعات Doves، یک binder مشهور و همچنین چاپگر بود
[ترجمه گوگل]کوبدن ساندرسون، یکی از بنیانگذاران مطبوعات Doves Press، یک چاپگر مشهور و چاپگر بود
[ترجمه گوگل]کوبدن ساندرسون، یکی از بنیانگذاران مطبوعات Doves Press، یک چاپگر مشهور و چاپگر بود
9. Earlier in the show, Yahoo cofounder Jerry Yang said the company was considering all options, including a possible sale to Ma.
[ترجمه ترگمان]پیش از این در این نمایش، موسس Yahoo، جری یانگ گفت که این شرکت تمام گزینه ها از جمله یک فروش احتمالی به ماما را مد نظر قرار داده است
[ترجمه گوگل]جری یانگ، شرکت کننده یاهو، پیش از این در این نمایشگاه گفت که این شرکت همه گزینه ها را شامل می شود، از جمله فروش احتمالی مای
[ترجمه گوگل]جری یانگ، شرکت کننده یاهو، پیش از این در این نمایشگاه گفت که این شرکت همه گزینه ها را شامل می شود، از جمله فروش احتمالی مای
10. Bill Hewlett, the cofounder of that company and a likable a member of the Chrysler board.
[ترجمه ترگمان]، (بیل)، موسس شرکت اون شرکت و یه عضو دوست داشتنی که عضو هیات مدیره داره
[ترجمه گوگل]بیل هولت، مؤسس آن شرکت و یکی از اعضای هیئت مدیره کرایسلر
[ترجمه گوگل]بیل هولت، مؤسس آن شرکت و یکی از اعضای هیئت مدیره کرایسلر
11. As the cofounder, part-owner, and chief scientific officer of Ambergene, Cano stood to earn a hefty chunk of any windfall that might result.
[ترجمه ترگمان](کانو)به عنوان یکی از بنیانگذاران، و رئیس ارشد علمی of، ایستاد تا یک تکه بزرگ از هر ثروت بادآورده بدست آورد که ممکن است نتیجه آن باشد
[ترجمه گوگل]کونو به عنوان همکار، مالک بخش، و افسر ارشد علمی Ambergene ایستاده بود تا یک جفت سنگین از هر گونه سر و صدایی که ممکن است حاصل شود
[ترجمه گوگل]کونو به عنوان همکار، مالک بخش، و افسر ارشد علمی Ambergene ایستاده بود تا یک جفت سنگین از هر گونه سر و صدایی که ممکن است حاصل شود
12. Weill Cornell Medical College researcher Russell Durrett, cofounder of New York City's community lab GenSpace, built one using a lightbulb, an Arduino board, an old computer fan, and some PVC pipe.
[ترجمه ترگمان]Weill Durrett، محقق دانشکده پزشکی دانشگاه کرنل Russell، یکی از بنیانگذاران آزمایشگاه انجمن شهر نیویورک، یکی را با استفاده از لامپ سوخته، یک تخته Arduino، یک طرفدار کامپیوتر قدیمی و برخی لوله PVC ساخت
[ترجمه گوگل]راسل دورت، پژوهشگر کالج پزشکی Weill Cornell، یکی از بنیانگذاران آزمایشگاه عمومی شهر نیویورک GenSpace، یک با استفاده از یک چراغ قوه، یک صفحه آردوینو، یک فن قدیمی رایانه و یک لوله PVC ساخته شده است
[ترجمه گوگل]راسل دورت، پژوهشگر کالج پزشکی Weill Cornell، یکی از بنیانگذاران آزمایشگاه عمومی شهر نیویورک GenSpace، یک با استفاده از یک چراغ قوه، یک صفحه آردوینو، یک فن قدیمی رایانه و یک لوله PVC ساخته شده است
13. Rudder, who was the last cofounder to join, impressed the others with a packet of satirical essays he’d originally pitched to The Onion.
[ترجمه ترگمان]Rudder، که آخرین cofounder بود که به او ملحق شد، بقیه را با یک بسته of طعنه آمیز که در اصل به پیاز تبدیل کرده بود، تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]راننده، که آخرین بنیانگذار پیوستن بود، دیگران را با یک بسته از مقالات طنزآمیز که ابتدا به �پیاز� تقسیم شده بود تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه گوگل]راننده، که آخرین بنیانگذار پیوستن بود، دیگران را با یک بسته از مقالات طنزآمیز که ابتدا به �پیاز� تقسیم شده بود تحت تأثیر قرار داد
14. Cofounder Brian Kramer deliberately configured the space that way.
[ترجمه ترگمان]و \"ب - - رای - - ان\"، \"ب - - رای - - ان\" از روی عمد این فضا رو شکل داده
[ترجمه گوگل]براون کرمر، همکار، عمدا فضا را پیکربندی کرد
[ترجمه گوگل]براون کرمر، همکار، عمدا فضا را پیکربندی کرد
15. Amory Lovins is cofounder of the Rocky Mountain Institute and the instigator of ingenious ideas to transform the energy and automobile industries.
[ترجمه ترگمان]Amory Lovins یکی از بنیانگذاران موسسه کوه راکی و محرک ایده های مبتکرانه برای تبدیل صنایع انرژی و خودرو است
[ترجمه گوگل]Amory Lovins همکاران موسسه کوه راکی کوهنوردی است که به دنبال ایجاد ایده های خلاقانه برای تبدیل انرژی و صنایع خودرو است
[ترجمه گوگل]Amory Lovins همکاران موسسه کوه راکی کوهنوردی است که به دنبال ایجاد ایده های خلاقانه برای تبدیل انرژی و صنایع خودرو است
پیشنهاد کاربران
موسس
برپاکننده
تأسیس یار
هم بنیانگذار
همکار بنیان گذار ، بنیان گذار همکار
کمک بنیان گذار
کمک بنیان گذار
بنیان گذار مشترک، یکی از بنیان گذار ان
بنیان گذار مشترک
بنیانگذار، موسسش شرکت
بنیانگذاران ( البته بنیانگذاران یک حرفه مشخص یا یکسان ) ، مثل فرد دیگری بنیانگذار چیزی بودن
کلمات دیگر: